نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
کلیدواژهها
ارزیابی و نقد نظریةهای امنیت در جهان سوم
مرتضی نورمحمّدی[1]
چکیده
هدف: این پژوهش، مطالعة زمینهها، بافت و ضرورت طرح نظریههای امنیت در جهان سوم و نقد مبانی و رویکرد این نظریهها نسبت به امنیت براساس نگاه اسلامی و زیستبوم جمهوری اسلامی ایران است. روش: در این پژوهش از روش مطالعة اسنادی و کتابخانهای بهره جستهایم. یافتهها: روند معیوب دولت ـ ملت سازی در جهان سوم و مواجۀ این کشورها با چالشها و آسیبپذیریهای درونی همراه با تهدیدات بیرونی موجب شد نویسندگانی مانند اولمان[2]، بوزان[3]، آزر[4]، این مون[5] و ایوب[6] براساس مبانی غربی به طرح نظریههای جدید برای تبیین امنیت در جهان سوم بپردازند. نظریههایی که بر خلاف جریان مسلّط، به جای تمرکز بر تهدیدات خارجی با ماهیت نظامی، بر تهدیدات داخلی با ماهیت عمدتاً سیاسی و اجتماعی متمرکز شدهاند. نتیجهگیری: نظریههای امنیت در جهان سوم هرچند سعی دارند با دوری از نظریههای جریان اصلی(واقعگرایی و لیبرالیسم) مؤلفههای اصلی تشکیلدهندۀ معضلة امنیت در جهان سوم را تبیین کنند، اما مبانی فرانظری آن در ادامۀ نظریههای خردگرا و نگاهی غربمحورانه به مسائل جهان سوم قرار دارد. در رابطه با جهان اسلام و دیدگاه اسلامی به امنیت و همچنین، در رابطه با زیستبوم فرهنگی ـ تاریخی جمهوری اسلامی ایران باید گفت که این نظریه قابلیّت تعمیم اندکی دارد و نمیتواند امنیت در جهان اسلام و جمهوری اسلامی را به خوبی تبیین نماید.
واژگان کلیدی: امنیت، جهان سوم، آزر و این مون، مارتین، تهدید، مشروعیت سیاسی، دولت ـ ملتسازی.
الف) مقدمه
امنیت، ابهامآلودترین، مناقشه برانگیزترین، پرکاربردترین و در عین حال محوریترین مفهوم در سیاست جهانی است. این ویژگیهای مفهومی امنیت در واقعیتهای عینی بینالمللی نیز رسوخ کردهاند، بهگونهای که این مفهوم بهطور پیوسته و شتابان دستخوش تحوّل است. بههمین جهت، امنیت مفهوم ثابت و شفافی نیست، بلکه در متن تاریخ شکل گرفته و مدام در حال تغییر است. تحوّل مفهومی امنیت، برآیند تلاشی در راستای تبیین دگرگونیها در پویشها و متغیرهای امنیت در جهان عینی و در تعاملات میان کنشگران است.
در دوران جنگ سرد، مطالعات امنیتی صرفاً مبتنی بر"تهدید نظامی"، "کاربرد نیروی نظامی" و "مدیریت امور نظامی" بود (شولتز و دیگران، 1381: 69)؛ اما در واپسین سالهای این دوران، تلاشهای علمی مختلفی برای گسترش مفهوم امنیت انجام گرفت و در این میان، موضوعاتی از قبیل طیف تهدیدها، مرجع امنیت، افول قدرت کنشگران دولتی و ظهور کنشگران جدید غیردولتی(سازمانهای بینالمللی غیردولتی و شرکتهای چندملّیتی) در محور مباحث جدید قرار گرفتند(ماتئووس،1989)[7](بالدوین،1995)[8].
تحولاتی از قبیل تشدید وابستگی متقابل میان دولتها، ظهور کنشگران جدید در عرصۀ امنیت جهانی و برجستگی موضوعات و مسائل جدید در دستور کارهای امنیتی، که از دهۀ (1970) به بعد رخ دادهاند، موجب شدند تعریف مضیق و نظامیمحورانۀ امنیت مورد بازنگری قرار گیرد. کمیسیون برانت در گزارش سال (1980) با عنوان"شمال ـ جنوب: برنامهای برای بقاء" خواستار ارائة برداشت جدیدی از امنیت شد که از برداشتهای مضیقی که بر پایة دفاع نظامی بودند، فراتر میرفت(شیهان، 1388: 64).
از دهة (1980) برخی از نویسندگان با مشاهدۀ کشورهای جهان سوم و بررسی چالشها و معضلات آنها در زمینة امنیت، به این نتیجه رسیدند که تعاریف سنّتی از امنیت نمیتواند پاسخگو و تبیینکنندۀ معضلة امنیت در جهان سوم باشد؛ چرا که این کشورها بیش از آنکه با مسائل خارجی امنیت مواجه باشند، از داخل با خلاء امنیتی مواجهاند. بهعبارتی دیگر، مسائل امنیتی این کشورها به جوامع آنها و تهدیداتی که این رژیمها از جانب جوامع خود احساس میکنند برمیگردد، در حالیکه واژة امنیت ملّی اساسا برای تبیین چالشهای امنیتی که کشورهای غربی از خارج از مرزهایشان با آن درگیر بودند، تعریف میشد. بر این اساس برخی نویسندگان صحبت از نظریة امنیت ملّی در جهان سوم کردند که از مهمترین آنها میتوان به اولمان، بری بوزان، جی مارتین[9] و آزر اشاره داشت. پژوهش حاضر، با مرور نظریههای امنیت در جهان سوم، نقدهای درون گفتمانی و برون گفتمانی و تطابق یا عدم تطابق آن با دیدگاه جمهوری اسلامی را مورد مطالعه قرار میدهد.
ب) ضرورتهای طرح نظریههای امنیت در جهان سوم
از دهة (1980) میلادی برخی نویسندگان بر این شدند که تعریف امنیت اصولاً یک تعریف غربی است و نمیتواند پاسخگوی چالشهای امنیت ملّی در جهان سوم باشد. از جمله میتوان به بری بوزان، ادوار.ای.آزر، چونگ این مون، لیجی مارتین، سیک پارک و کیونگ ای پارک، اتان کاپنشتاین، کارلوس ایگان و برخی دیگر از نویسندگان امنیت اشاره داشت. این نویسندگان دلایلی چند برای عدم گویا بودن تعاریف موجود از امنیت برای بسط به جهان سوم طرح میکردند.
آزر و این مون برآنند که"مسألة امنیت ملّی، مفهومی غربی و عمدتاً آمریکایی است که پس از جنگ جهانی دوم مطرح گردید" (آزر و این مون، 1379: 11). این نویسندگان معتقدند که پس از جنگ جهانی دوم و شروع جنگ سرد، و ژرفتر شدن ورود ایالات متحده در امور بینالمللی، و نیاز به تلفیق اطلاعات نظامی، دیپلماتیک، اطلاعاتی، تکنولوژیکی و اقتصادی با هم در دستگاه سیاستگذاری ایالات متحده، رئیسجمهور وقت آن کشور دستگاه امنیت ملّی را تأسیس کرد و از این زمان مقولة امنیت ملّی به یک بحث ملّی و آکادمیک تبدیل شد. اما این مقوله صرفاً گویای امنیت و نیاز به پاسخگویی به تهدیدات آن در جهان اول(غرب) و جهان دوم(شوروی) بود. با گسترش مبارزات ضد استعماری در کشورهای آسیایی و آفریقایی و استقلال آنها از کشورهای اروپایی، در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، کشورهای جدیدی در جهان دولت ـ ملتها پدیدار شدند که در جرگة کشورهای جهان سوم جای گرفتند. این امر به دورنمای جهانی شکل تازهای بخشید. اما با این وجود، "بیشتر کشورهای جهان سوم بهرغم لفاظیهای پرطمطراق و نمایش توخالی قدرت، از ناامنی مستمر و مزمن رنج میبرند" (آزر و این مون، 1379: 13). "بیشتر کشورهای در حال توسعه، از لحاظ محیط سیاستگذاری و منابع موجود شدیداً با کشورهای غربی متفاوتند. کشورهای در حال توسعه عموماً از ساختارهای سیاسی داخلی متزلزل، کمبود نیروی انسانی ماهر و زیربنای امنیتی ناکارا رنج میبرند" (آزر و این مون، 1379: 16).
بری بوزان بر آن است که مفاهیم و موضوعات مربوط به امنیت ملّی، عمدتاً منشاء غربی دارند. بوزان در تعریف نظریة امنیت ملّی خود، از دو مفهوم نام میبرد: میزان انسجام سیاسی و نوع محیطهای امنیتی. در بحث میزان انسجام سیاسی وی تأکید خود را بر مشروعیت یا عدم مشروعیت هیأت حاکمه در میان مردم آن کشور قرار میدهد و بر این اساس حکومتها را به دو گروه قوی و ضعیف تقسیم میکند. در بحث محیط امنیتی نیز، وی به ثبات یا بیثباتی در محیط امنیتی کشورها اشاره میکند. وی معتقد است کشورهای غربی و کشورهای جهان سوم در این دو مقوله با یکدیگر متفاوتند، چرا که بسیاری از کشورهای جهان سوم هیأت حاکمه شکنندهای دارند که از مشروعیت پایینی برخوردارند و این امر باعث متزلزل شدن پایههای حکومت آنها میشود؛ چیزی که در کشورهای غربی عکس آن وجود دارد. همچنین، برعکس کشورهای غربی، محیط امنیتی در کشورهای جهان سوم به دلیل ضعف سیاسی، بسیار بیثبات و متزلزل است. بنابراین نمیتوان از تعاریف غربی امنیت ملّی غربی برای کشورهای جهان سوم استفاده نمود (بوزان،1389).
براین اساس، بوزان نیز معتقد است"امنیت ملّی یک مفهوم غربی و خصوصاً آمریکایی است که در سالهای پس از (1945) رواج یافت. بنابراین، این تعبیر در واکنش به نیازها و شرایط یک دستة متمایز از کشورها ظهور پیدا کرد. دولتهای غربی عمدتاً، از جوامعی قدرتمند و بادوام برخوردارند" (بوزان، در آزر و این مون، 1379: 30). بوزان معتقد است واژة امنیت ملّی در کاربرد غربی آن، با اولویت جلوگیری از بروز جنگ در هم آمیخته است(بوزان، در آزر و این مون، 1379: 31). بوزان برای کشورهای جهان سوم مفهوم امنیت حکومت را در مقابل امنیت ملّی بهکار میبرد، چرا که امنیت حکومت به امنیت رژیم حاکمه برمیگردد. ولی دربارة حکومتهای قدرتمند(غربی)، مفهوم امنیت ملّی عمدتاً برای حفظ استقلال، هویت سیاسی و شیوة زندگیشان در برابر تهدیداتی که از سوی دیگر کشورها متّوجه آنها است بهکار میرود، نه در برابر تهدیدات داخلی (بوزان، در آزر و این مون، 1379: 41).
جی مارتین نیز بر آن است که اغلب دانشمندان ویژگیهای امنیت زمان جنگ سرد را غربمحور میدانند. به اعتقاد آنها اصول واقعگرایی دربارة قدرتهای توسعه یافته و صنعتی مانند ایالات متحده و کشورهای اروپای غربی کاربرد دارد، یعنی کشورهایی که رژیمهای آنها نه با بحران مشروعیت روبرو است و نه با اقتصاد آسیبپذیر و شکننده. این کشورهای صنعتی نه در زمینة تقاضا برای مشارکت فزایندة سیاسی مورد تهدید قرار گرفتهاند و نه گروههای جداییطلب تمامیت ارضیشان را در معرض تهدید قرار داده است(جی مارتین، 1389: 38).
ج) نظریههای امنیت در جهان سوم
یک.مبانی فرانظری
در باب مقولات فرانظری در نظریة امنیت در جهان سوم، همانند سایر نظریههای خردگرا، مباحث فرانظری بهعنوان مبحثی جدا اندیشیده نشده و در هیچ جای این نظریه به صورت مستقیم قابل رؤیت نیست. اما با تأمل در اصول اساسی که نظریهپردازان این نظریهها به آن استناد کردهاند، میتوان به اصول فکری و پایههایی که مبنای این نظریهپردازان در تجزیه و تحلیل امنیت در جهان سوم است، پی برد.
الف. هستیشناسی: هستیشناختی به تعبیری، "زمینة اکتشاف" یا "مقام گردآوری" است و به مفروضههای بنیادین دربارة جوهرۀ سیاست بینالملل بهعنوان عرصهای خاص از عمل سیاسی اشاره دارد(مشیرزاده، 1384: 7). هستیشناختی نظریة امنیت در جهان سوم مبتنی بر یک هستیشناسی واقعگرایانه است و بر آن است که واقعیتی بیرون از ذهن وجود دارد که قابل شناسایی است. مبنای اولیۀ این نظریه بر وجود دولت و تعریفی که از دولت ارائه میدهد، قرار دارد. این نظریه در شناسایی هستۀ اصلی و موجودیت قابل شناسا، "دولت" را مبنای تحلیل خود قرار میدهد. برای نمونه میتوان به نظریهای که جی مارتین در باب امنیت در جهان سوم ارائه میدهد، اشاره داشت. جی مارتین در رهیافت سوم، که بهعنوان بهترین رهیافت برای مطالعة امنیت در جهان سوم ارائه میدهد، عنوان میکند:
"من در رهیافت حاضر(سوم) دولت را بهعنوان سطح تحلیل اساسی در نظر گرفتهام. دولت در روابط بینالمللی بهطور اعم و در منطقة خاورمیانه بهطور اخص مهم ترین واحد عملکننده در نظر گرفته شده است" (جی مارتین، 40:1389).
یا در جایی دیگر که قصد دارد متغیرهای لحاظ نشده در نظریهاش را توجیه کند، عنوان میکند که"چرا در این مدل متغیرهای دیگری لحاظ نشدهاند؟ زیرا در این پارادایم(رهیافت سوم) موضوع اصلی امنیت، دولت است" (جی مارتین، 1389: 49). یا میتوان به مقاله ادوارد. ای. آزر و چونگ این مون اشاره کرد که ضمن ناکارآمد نشان دادن نظریههای کلاسیک غربی برای توضیح امنیت در جهان سوم، کماکان دولت ـ ملت را موضوع اصلی و محوری نظریهشان در نظر میگیرند. برای مثال میتوان به این سخن آنها استناد کرد که"افزایش دولت ـ ملتهای جدید پس از جنگ جهانی دوم، به دورنمای جهانی شکل تازهای بخشید" (آزر و این مون، 1377: 13).
ب. انسانشناسی:از بعد انسانشناختی نیز این نظریه بر بنیان یک انسانشناختی غربی و مدرن استوار است که قائل به عقلانیت هزینه ـ فایدهای برای آن میباشد، چرا که این نظریه نیز در ادامۀ نظریههای خردگرا قرار دارد که اصل را بر عقلانیت در انتخاب قرار میدهد. بهعبارتی، این نظریه بر مدل"انسان اقتصادی" استوار است. برای مثال، آنجا که جی مارتین به نقد نظریههای واقعگرایی و لیبرالی امنیت و عدم کارایی آنها در تعمیم به جهان سوم بحث میکند، فرض را بر بازیگری دولت میگذارد، اما معتقد است چالشهایی که دولتهای جهان سوم با آن مواجه هستند، متفاوت از چالشهایی است که کشورهای غربی با آن درگیرند. بنابراین نمیتوان از همان نظریهای در رابطه با امنیت جهان سوم استفاده کرد که در غرب استفاده میشود(جی مارتین، 1389).
این نظریهپردازان، دولتها را به مثابه موجودات عاقلی در نظر گرفتهاند که در عرصة تصمیمگیری در روابط داخلی و خارجی به صورت یکپارچه و عقلانی عمل میکنند. بنابراین میتوان گفت که در بعد انسانشناختی نیز این نظریه بر بنیان انسان غربی قرار گرفته و یک ذهنیت حسابگر را برای این انسان ملاک قرار داده است.
ج. معرفتشناسی: معرفتشناسی در سادهترین تعریف آن عبارت است از اینکه ما چگونه میدانیم چیزی را که میدانیم، میدانیم؟(مشیرزاده، 1384: 10). از آنجایی که این نظریه بر یک هستیشناختی مادّی تکیه دارد و واقعیت را قابل شناخت میداند، و از آنجا که انسانشناسی این نظریه نیز متّکی بر یک انسان حسابگر است، در بعد معرفتی نیز مبتنی بر یک معرفتشناسی عقلانی و پوزیتویستی است که در دنبالة هستیشناسی مادّی آن میآید. بر همین اساس است که این نظریه، دولتمحوری را اصل اساسی خود قرار میدهد و به دنبال شناخت عقلانی مؤلفههای تشکیلدهندۀ دولت است. این گفتۀ جی مارتین خود گویای معرفتشناسی مادّی این نظریه است: "اگر دولت را فراهم آمده از سه عنصر سرزمین، رژیم و جامعه بدانیم، میتوان با تبیین تهدیدهایی که متّوجه این عناصر است، متغیرهای مستقل امنیت کشور را برگزید" (جی مارتین، 1389: 42). بنابراین، این نظریه نیز در جرگة نظریههای خردگرا قرار میگیرد که قائل به معرفتشناسی خردگرایانه هستند و برآنند که با ابزار"عقل منطقی" میتوان به شناخت حقیقت نائل شد.
د. روششناسی: روششناسی این نظریه نیز متأثر از هستیشناسی و معرفتشناسی آن، مبتنی بر یک روش تجربی است. از آنجا که این نظریه قائل به وجود دولت است و همانگونه که جی مارتین معتقد است که دولت از سه عنصر حکومت، سرزمین و جامعه تشکیل شده است، همچنین اینکه، طبق نظر وی میتوان تهدیدات علیه دولت را به دو دستة خشن و غیرخشن تقسیم کرد ـ تهدیدات خشن هر سه عنصر دولت (حکومت، جامعه، سرزمین) را مورد تهدید قرار میدهند که منشأ آنها هم میتواند در درون مرز و یا بیرون مرز باشد و دولت برای مقابله با آن نیازمند نیروی نظامی است، اما تهدیدات غیرخشن، تهدیدات غیرنظامی را شامل میشود که لزوماً متّوجه عناصر تشکیلدهندۀ دولت نیستند و معمولاً با هم همپوشانی دارند ـ بیانگر آن است که در بعد روش نیز این نظریه قائل به بحثی تجربی در بررسی مؤلفههای تشکیلدهندۀ دولت است.
دو. ابعاد کانونی نظریههای امنیت در جهان سوم
به نظر میرسد یکی از جامعترین کارهایی که تاکنون در خصوص امنیت در جهان سوم ارائه شده است، کار لی جی مارتین با عنوان"رهیافتی جامع برای مطالعة امنیت ملّی در خاورمیانه" باشد. نویسنده ضمن بیان دلایل ناکارآمدی نظریههای کلاسیک امنیت برای جوامع جهان سومی و به خصوص خاورمیانه، پنج مؤلفة نظریة جدید امنیت در جهان سوم را ارائه میکند. وی بر آن است که از ترکیب این پنج مؤلفه میتوان به دیدی جامع در خصوص امنیت در جهان سوم دست یافت. این پنج مؤلفه عبارتند از: امکانات نظامی، مشروعیت، توانمندی اقتصادی، مدارا و همزیستی قومی ـ مذهبی و دسترسی به مواد خام حیاتی. مارتین معتقد است که پایان ناگهانی جنگ سرد، ضمن افشای بحران در نظریة روابط بینالملل، رهیافت فکری تازهای را پدید آورد و این امر تحقیق و جستجو برای شناخت یک رهیافت سوم و مرزهای نوین در مطالعات امنیتی را رونقی دوباره بخشید (جی مارتین، 1389: 37-38).
نویسنده در ابتدا سعی دارد تا نقدی بر نظریههای رایج در رابطه با امنیت ملّی بپردازد و در این راستا به نقد نظریههای واقعگرایی و لیبرالی میپردازد. وی معتقد است که رهیافت واقعگرایی بر تقدّم امنیت نظامی در روابط بینالملل تأکید مینماید. این رهیافت طی دوران جنگ سرد، بر محافل علمی و مراکز تصمیمگیری حاکم بوده است. از دیدگاه واقعگرایی، سیاستهای بینالمللی عرصة مبارزه برای قدرتهای دولتهای حاکم در جهان هرجومرجآمیز بهشمار میرود. از دیدگاه واقعگرایان، دولتها با حفظ حاکمیت ملّی و تمامیت ارضی، منافع ملّی خود را دنبال میکنند(جی مارتین، 1389: 34-35).
از نظر وی مشکل رهیافت لیبرالی این است که میخواهد در دامی که واقعگرایان دچار شدند، گرفتار نیاید یعنی از تکیه بر یک متغیر(عامل نظامی) برای تبیین مسائل پرهیز میکند لیکن خود این رهیافت (لیبرالی) در دام دیگری میافتد؛ بدین ترتیب که میکوشد برای تبیین مسائل از عوامل و متغیرهای زیادی بهره بگیرد. پیچیدگی متغیرها هیچ راهی را فراروی اندیشمند یا سیاستگذار لیبرال قرار نمیدهد که تصمیم بگیرد و مهم ترین متغیرها را برای تبیین یا تجویز مشی سیاسی برگزیند(جی مارتین، 1389: 37).
در ادامه و ضمن نقد نظریههای واقعگرایی و لیبرالی، مارتین از رهیافت سومی نام میبرد که معتقد است میتواند معضلة امنیت در جهان سوم را به خوبی تشریح کند. به نظر مارتین، "رهیافت سوم ویژگیهای کشورهای جهان سوم مانند اقتصاد توسعه نیافته، فقدان منافع، بیثباتی رژیمهای سیاسی و ساخت اجتماعی شکننده را عواملی میداند که فینفسه در امنیت ملّی نقش مهمی ایفا میکنند. اغلب تهدیدها بر ضد چنین دولتهای آسیبپذیری نه فقط از منابع خارجی بلکه از منابع داخلی و فراملّی برمیخیزد(جی مارتین، 1389: 38).
به نظر مارتین، تفاوت اصلی نظریة وی با نظریههای واقعگرایی و لیبرالی در این است که نظریة وی در کنار عوامل نظامی، برای تبیین امنیت ملّی در جهان سوم بر عوامل غیرنظامی نیز تکیه دارد. وی امنیت ملّی را متغیری وابسته در نظر میگیرد که متأثر از مؤلفههای پنجگانه ذکر شده است. بر این اساس، وی نظریة خود را نظریهای جامع در باب امنیت میداند که به خوبی توان توضیح و تحلیل امنیت در جهان سوم را دارا است.
مارتین امنیت ملّی را توانایی جلوگیری از تهدید نسبت به سه مؤلفۀ زیر میداند:
ـ اعمال تهدید یا جلوگیری از تهدید نسبت به تمامیت ارضی؛
ـ اعمال تهدید یا جلوگیری از تهدید نسبت به جامعه؛
ـ اعمال تهدید یا جلوگیری از تهدید نسبت به رژیم.
از اینرو براساس دو مورد زیر میتوان اذعان داشت که یک کشور از امنیت بیشتر یا کمتر برخوردار است:
1ـ وسعت تهدیدهایی که متوجه سه عنصر سرزمین، جامعه و رژیم سیاسی است.
2ـ میزان توانایی دولت برای اعمال یا جلوگیری از تهدید نسبت به سه عنصر بالا(جی مارتین، 1389: 39).
بنابراین با توجّه به گسترۀ تهدیداتی که کشورهای جهان سومی و بهویژه خاورمیانه با آن مواجه هستند، و این تهدیدات نیز اغلب داخلی هستند تا خارجی، بر این اساس میتوان گفت که رویکرد واقعگرایی و لیبرالی نمیتواند پاسخ گویا و همهجانبهای به تهدیدات امنیتی در جهان سوم ارائه دهند، چرا که این دو رویکرد بیشتر بر بعد خارجی تهدیدات متمرکز و متناسب با کشورهای غربی ارائه شدهاند که در آنها ثبات داخلی برقرار است و اگر هم تهدیداتی از جانب گروههای داخلی وجود داشته باشد، نظام سیاسی قادر به حل و جذب آنها است. معنای تهدید در این کشورها بر مبنای تهدید از خارج از مرزها تعریف شده است.
بنابراین، تأکید اصلی جی مارتین در نظریهاش، ترکیب بعد غیر نظامی با نظریۀ امنیت است که بهویژه در جهان سوم این بعد بسیار مشهود است. بر همین اساس، وی بر ترکیبی از عوامل شامل امکانات نظامی، مشروعیت، توانمندی اقتصادی، مدارا و همزیستی قومی ـ مذهبی و دسترسی به مواد خام حیاتی در نظریۀ امنیت در جهان سوم تأکید دارد.
ادوارد آزر و چونگ این مون نیز سعی کردهاند ضمن بررسی نظریههای کلاسیک امنیت و نقد آنها در رابطه با عدم کارایی کاربرد آنها در تحلیل امنیت در جهان سوم، طرحی جدید از نظریة امنیت در جهان سوم ارائه کنند. آزر و این مون در کنار مباحث سختافزاری امنیت که در نظریههای کلاسیک امنیت(واقعگرایی و لیبرالیسم) مطرح بودند، برای درک بهتر مقولة امنیت ملّی در جهان سوم، مفهومی تحت عنوان"بعد نرمافزاری امنیت" را نیز اضافه میکنند و معتقدند امنیت ملّی در جهان سوم را بدون توجّه به بعد نرمافزاری امنیت نمیتوان به خوبی درک کرد. به عقیدة آنها ارزیابی سنّتی از مدیریت امنیت ملّی حول دو دسته عوامل مهم شکل میگیرد: محیط امنیتی و در دسترس بودن و مهیا بودن سختافزار. محیط امنیتی به تهدید خارجی و الگوی اتحاد اشاره دارد، در حالیکه وجه سختافزار مدیریت امنیتی، توان فیزیکی(مانند قدرت نظامی و اقتصادی) و زیربنای ملموس اتخاذ خطمشی را دربر میگیرد که شامل نظریة استراتژیک، ساختار نیرو، اطلاعات، انتخاب تسلیحات و غیره میباشد(آزر و این مون، در آزر و این مون، 1377: 115). به نظر این دو محقق، تأکید نظریههای کلاسیک بر دو بعد محیطی و سختافزاری امنیت باعث شده نتوان دیدی جامع بر مقولۀ امنیت بهویژه در جهان سوم داشت. آنها بعد جدیدی تحت عنوان"بعد نرمافزار" را نیز به مقولة امنیت اضافه میکنند. این محققین برآنند که"به نظر ما مشروعیت، یکپارچگی و توان سیاستسازی، اجزای مفیدتر تشکیلدهنده نرمافزار مدیریت امنیتی میباشند" (آزر و این مون، در آزر و این مون، 1377: 116).
این مون و آزر معتقدند این متغیرها(مشروعیت، یکپارچگی و توان سیاستسازی) برای مطالعة امنیت در جهان سوم بسیار مهم و اثرگذارند. در باب اهمیت متغیر"مشروعیت" عنوان میدارند که"چون مشروعیت، چارچوب سیاسی کلان مدیریت امنیت ملّی را شکل میدهد، لذا بخش جداییناپذیر نرمافزار تلقی میشود" (آزر و این مون، در آزر و این مون، 1377: 116). به عقیدة آنها، به علت رواج عدم یکپارچگی سیاسی و اجتماعی در جهان سوم، متغیر یکپارچگی در چهارچوب جهان سوم از اهمیت بالایی برخوردار است(آزر و این مون، در آزر و این مون، 1377: 117). در حالیکه مشروعیت و یکپارچگی، چهارچوب زمینهای نرمافزار را فراهم میآورد، توان سیاستسازی، هستة محرکه، شیوهها و محتویات عملیاتی آن را تشکیل میدهد(آزر و این مون، در آزر و این مون، 1377: 117).
این دو محقق معتقدند که جهان سوم از هر سه این مشخصههای نرمافزاری امنیت در رنج است. بحران مشروعیت بهصورتی ساختاری و مزمن در جهان سوم لایههای امنیت داخلی را تضعیف میکند. برخلاف کشورهای غربی و صنعتی که مشکل مشروعیت را طی زمانی طولانی حل کردهاند، محرومیت از سرچشمههای ساختاری مشروعیت، عواقب وخیم متعددی را برای امنیت ملّی در جهان سوم به دنبال دارد. "در جهان سوم، دو راهه امنیت رژیم و امنیت ملّی در همه جا وجود دارد. در بسیاری از نقاط جهان که تشکیل ملّت در مرحلة اولیه خود میباشد، امنیت رژیم ـ و نه امنیت ملّی ـ بازی غالب است" (آزر و این مون، در آزر و این مون، 1377: 123).
جهان سوم همچنین از بحران عدم یکپارچگی در رنج است، بهگونهای که چندپارگی و تشتت و تبدیل یک دولت ـ ملت به گروههای قومی متعدد، ابعاد جدیدی را به مسألۀ پیچیده امنیت ملّی در جهان سوم میافزاید. شاید ملموسترین مورد، ناکامی کشورهای درحال توسعه در ایجاد یک احساس مشترک عمومی دربارة ارزشها و علایق ملّی مشترک باشد(آزر و این مون، در آزر و این مون، 1377: 127). بحران یکپارچگی در مجموع، بیشتر توان و و منابع داخلی کشور را به خود مصروف میدارد و مناقشات محلّی پرهزینه و فراگیری را به همراه دارند.
توان سیاسی و توانایی در به انجام رساندن امور، سومین مؤلفة نرمافزاری است که برای مطالعه و تحلیل امنیتی در جهان سوم از سوی آزر و این مون پیشنهاد میگردد. توان سیاسی از طراحی، تنظیم و اجرای سیاستهای امنیت ملّی تشکیل میشود. به علاوه، ارزیابی تهدید، تصمیمگیریها، بیان و اجرای سیاستها و بسیج و تخصیص منابع، جملگی در قلمرو توان سیاسی قرار میگیرند(آزر و این مون، در آزر و این مون، 1377: 131). آنها سه عامل را به مثابه پیششرطهای لازم برای توسعة سیاسی ایدهآل مطرح میکنند: روحیة سیاسی مطلوب، تصمیمگیری جامع و منسجم، اجرای انعطافپذیر و سریع(آزر و این مون، در آزر و این مون، 1377: 132). اما در کشورهای درحال توسعۀ جهان سوم، ما با ضعف مفرط در هر سه این مؤلفهها مواجهیم. ساختار بستة تصمیمگیری در اغلب این کشورها باعث شده توان سیاسی و توانایی در انجام امور کشور از مدیریت صحیح و سالمی برخوردار نباشد. این کشورها به دلیل همین ساختار فرسودۀ سیاسی نه از روحیة سیاسی مطلوب برخوردارند و نه سیستم تصمیمگیری جامع و منعطفی دارند. بنابراین با ضعف مفرط توان سیاسی مواجه میباشند. بنابراین میتوان گفت تأکید اصلی نظریۀ این دو نظریهپرداز، تأکید بر بعد نرمافزاری مقولة امنیت در جهان سوم است که در نظریههای غربی امنیت این مقوله مغفول مانده، در حالیکه مشکلة اصلی جهان سوم ناشی از همین مقوله نرمافزاری امنیت است.
د) نقد و ارزیابی نظریههای امنیت در جهان سوم
در چهارچوب رویکرد اسلامی و بررسی انطباق یا عدم انطباق این نظریهها با مبانی و جهانبینی اسلامی میتوان نظریههای امنیت در جهان سوم را مورد نقد قرار داد. بر همین اساس، ابتدا، مبانی فرانظری نظریههای امنیت در جهان سوم مورد نقد قرار میگیرد.
الف. هستیشناسی:هستیشناسی نظریههای اسلامی بر مبنا و اصول خاصی استوار گردیده است. نخستین بحث آن را میتوان در قالب اصالت واقعیت و پدیدههای خارج از ذهن پیگیری نمود. در این قسمت مبانی نظریههای اسلامی با نظریة امنیت در جهان سوم یکی است؛ یعنی هر دو قائل به پدیدههایی هستند که خارج از ذهن ما واقعیت دارند. اما نقطة اختلاف در این امر در خصوص وجود یا عدم وجود واقعیتهای غیرمادی است.
نظریههای اسلامی واقعیت خارج از ذهن را در دو بعد فیزیکی و متافیزیکی مورد مطالعه قرار میدهند(طباطبایی، 1372: 160-162). از دیدگاه اسلام، جهان و واقعیتهای قابل مشاهدۀ درون آن تنها چیزهایی نیستند که ما قادر به دیدن یا درک آن هستیم، بلکه پدیدههایی نیز وجود دارند که ما چیزی راجع به آنها نمیدانیم و این امر به معنی این نیست که آنها وجود ندارند(دهقانی، 1389: 53).
از منظری دیگر اسلام برای پدیدهها اعم از طبیعی و اجتماعی اصالت ذاتی قائل و معتقد است که آنها در بعد فرازمان و فرامکان وجود دارند. حال آنکه در نظریههای غربی ـ از جمله نظریة امنیت در جهان سوم ـ پدیدهها جوهر ذاتی ندارند و همانگونه که هستند تعریف میشوند(مطهری، 1370: 97).
براساس اصول واقعگرایی اسلامی و آن چه در کتاب"اصول فلسفه و روش رئالیسم" (طباطبایی و مطهری، 1372) علامه طباطبایی ذکر شده است، حوادث و پدیدههای جهان بر اساس نظمی طبیعی و قانون علّی حاکم بر آن شکل گرفتهاند. اما این نظریة امنیت تنها عالمی را که قابل مشاهد است، مورد تأکید قرار میدهد و از اصل علّیت سخنی به میان نمیآورد. بنابراین برای آنها فرقی نمیکند که حوادث تصادفی به وجود آمدهاند یا نظمی را با خود دارند( علامه طباطبایی و مطهری، 1372: 140).
همانطور که ذکر کردیم در مبحث هستیشناسی دولت، آن هم به شکل وستفالیایی آن مبنا و سطح تحلیل متفکران نظریة مورد نظر ما قرار گرفتهاند. حال آنکه باید پذیرفت دولت ـ ملتهای گذشته چه براساس نظریههای اسلامی و چه براساس نظریههای متأخر غربی کارویژههای خود را از دست داده و تا حدودی تعدیل شدهاند. از طرفی دیگر نظام بینالملل وارد دورة گذار پساوستفالیایی شده است(میرحیدر، 1385: 33) و بنابراین در نظرگرفتن سطح تحلیل دولت بدون توجّه دیگر عوامل غیرمنطقی به نظر میآید.
دیدگاه دولتمحوری و توجّه به یک گروه خاص از دید قرآن و اسلام رد شده است. خداوند در آیة 52 سورۀ مؤمنون به "امّت واحده" و همانطور که میدانیم نهایت آرمان نظریههای اسلامی برداشن مرزهای جغرافیایی و وحدت مسلمانان است. این امر اگرچه ممکن است کمی دشوار به نظر بیاید، اما با بررسی اجمالی ایدة اتحادیة اروپا و موفقیت نسبیاش در برداشتن مرزهای ملّی در اروپا متوجّه خواهیم شد که تشکیل امّت واحده دور از ذهن نیست. بنابراین مبنا قرار دادن دولت و واقعیت خارج از ذهن با توجّه به موارد و دلایلی که ذکر کردیم، از دیدگاه نظریات اسلامی مردود بهشمار میرود.
ب. انسانشناسی:برای فهم صحیح از انسانشناسی در دیدگاه نظریههای اسلامی باید به متون اسلامی اشاره نمود، زیرا این متون و به ویژه قرآن کریم منبع اصلی پژوهشگران اسلامی بهشمار میرود.بر خلاف نظریههای امنیت در جهان سوم که انسان را به موجودی سود محور که تنها معیار عملش فایدۀ شخصیاش میباشد؛ تنزل میدهند. قرآن، انسانشناسی را مقدمة رسیدن به خداشناسی میداند و بدین ترتیب جایگاه والایی به نقش انسان میبخشد. از دیدگاه نظریههای اسلامی انسان بر خلاف جسم مادّی قابل رؤیت، روحی غیرقابل رؤیت دارد که این روح با محاسبات مادّی و زمینی قابل کشف نیست. بنابراین طبیعی است در دیدگاهِ انسانشناسی نظریة امنیتِ جهان سوم که به مادّیگرایی و سودمحوری انسانها تعلق دارد، امور مادّی تنها جزئی از نگرش به انسان را پوشش میدهد و جزئی دیگر که اتفاقاً بیشتر از جسم مورد تأکید اسلام است مغفول خواهد ماند(خسروپناه، 1384: 168).
از طرفی در این نظریه انسان را به مثابه موجودی فرض میکند که در عرصة تصمیمگیری داخلی و خارجی یکپارچه عمل میکند و معیارش عقلانیت ابزاری است. حال آنکه براساس دیدگاههای اسلامی انسان خداپرست، معیاری خارج از سودمحوری دارد و آن معیار رضایت خداوند و عمل به قوانین و آموزههای دینیاش است. بر این اساس، اگرچه در دیدگاه اسلام انسانها میتوانند راه خود را بدون جبر انتخاب کنند(جوادی آملی، 1379: 130)، اما معیار برتری انسانها تقوا و عمل صالح مشخص شده است نه سود.
بنابراین یک مسلمانِ واقعی فارغ از به دست آوردن سود سعی دارد رضایت پروردگارش را بهدست آورد و به این ترتیب انسانی که برای خویش مبدأ و مقصدی مشخص و روحی الهی در نظر بگیرد و انتساب به خدای سبحان را بپذیرد، بدون شک این مسئله در انواع ارتباطات و تصمیمگیریهای بینالمللی و شخصیاش اثر میگذارد و سودمحوری در ذیل آن قرار میگیرد(خسروپناه، 1384: 183).
از دیدگاه قرآن کریم، تمام ادیان آسمانی و همة متفکّرین شاخص اسلامی از جمله علامه طباطبایی، صدر المتألهین، امام خمینی، استاد مطهری و... انسانها همگی فطرتی دارند که این فطرت در نوع بشر یکسان است. تعاریف متعددی از فطرت مطرح شده است، نقطة مشترک تمام این تعاریف سرشت پاکی است که به تمام انسانها تعلق دارد با توجّه به موارد ذکر شده، میتوان اظهار داشت که تعاریف نظریات اسلامی از انسان بسیار متعالیتر و پیچیدهتر از تعریفی است که نظریههای امنیت در جهان سوم دارند؛ زیرا که بر مبنای این نظریهها انسانیت به سوداگری کاهش مییابد، اما در نظریهها و دیدگاههای اسلامی انسانیت تا رسیدن به درجات اعلی و حتی خداشناسی ارتقاء مییابد.
ج. معرفتشناسی:همانطور که ذکر شد در بعد معرفتی نظریة امنیت ملّی جهان سوم مبتنی بر یک معرفتشناسی عقلانی و پوزیتیویستی بوده و معتقد است با ابزار"عقل منطقی" میتوان به شناخت حقایق نائل شد. اگر بخواهیم این ایده را نقد نمائیم باید به اعتقادات اسلامی در خصوص عقل بشری اشاراتی داشته باشیم. از اینرو، معرفتشناسی اسلامی مبتنی بر هستیشناسی توحیدی و واقعیتهای مادی و غیرمادی است که برخی از آنها با عقل محض، هرگز قابل درک و شناخت نیستند. از دیدگاه نظریههای اسلامی، ماهیت پدیدهها صرفاً مادی نیست و شامل موارد تجربی، عقلی و شهودی و نقلی میگردد و بنابراین، شناخت آنها نیز معیارهایی تجربی، عقلی و نقلی را میطلبد(دهقانی، 1389: 131).
از طرفی دیگر تعریف عقل از نظر متفکّرین اسلامی با تعریف عقل مادّی که تنها سودمحوری را مورد توجّه قرار میدهد، کاملاً متفاوت است. برای مثال ابنسینا با توجه به رسالههای کندی و فارابی که با نام"الرساله فی العقل" نوشتهاند(دیویدسون، 1972: 79)، تحلیلی از معنای عقل را در کتابهای شفا، عیون الحکمه، و اشارات و تنبیهات ارائه میدهد. وی در این کتابها بین عقل فعّال انسان که کلی و مستقل از فرد است و کارکرد عقل تمایز قائل میشود. وی میگوید هر انسانی به شکل بالقوه دارای ذکاوت است که به آن"عقل مادی" گفته میشود، اما همان انسان از حیث معرفتی که رشد میکند، صورتهای معقول از عالم بالا در وی مینشیند و وی به مرتبهای از عقل عادی و ثابت یا"عقل بالملکه" میرسد(نصر، 1993: 275). عالیترین و برترین درجه و مرتبة معرفت شهودی، وحی الهی، یعنی شهود کلی پیامبر اکرم(ص) است. از اینرو، وحی به عنوان یک منبع شناخت از مرجعیت و اعتبار برخوردار است. وحی از آنجا که به صورت دریافت و تلقی حضوری است، از خطا و اشتباه مبرا بوده و یقینآور است، بهگونهای که وحی مطمئنترین و یقینیترین راه کشف حقیقت است (دهقانی،1389: 79). بنابراین همانگونه که نشان دادیم کارکرد و تعاریف عقل که منشاء معرفتشناسی نظریههای امنیت ملّی است در تناقض آشکار با اندیشهها و اصول نظریههای معرفتشناسانه اسلامی قرار دارد.
د. روششناسی:در بعد روش نیز این نظریه قائل به بحثی تجربی و پوزیتیویستی در بررسی مؤلفههای تشکیلدهندۀ دولت است. این روش از نظر دیدگاهها و اصول اسلامی دارای نقصهایی است که به آن خواهیم پرداخت.بهطور کلّی از دیدگاه نظریههای متعدد غربی و اسلامی دیدگاه اثباتگرایی محض مورد نقد قرار گرفته است، زیرا در علوم اجتماعی که از پدیدههای انسانی و اجتماعی سخن گفته میشود، بحث از پوزیتیویسم محض نوعی چشمپوشی از دیگر ابعاد یک پدیده است و در اصول اسلامی روشهای متعددی همچون نقلی، کلامی، عرفانی یا شهودی و عقلانی مورد پذیرش واقع شدهاند که هریک به شناخت ما در خصوص بخشی از یک واقعیت کمک میکنند(عبداللاوی، 1382: 24).
همانطور که در بحث معرفتشناسی که رابطهای تنگاتنگ با روششناسی دارد، نیز اشاره نمودیم؛ عوامل وحیانی و شهودی یکی از روشهای رسیدن به شناخت محسوب میشود که در نظریههای غربی جایگاهی ندارند، زیرا که روش تجربی و عقلگرایی از محدودیتهایی همچون واقعیت خارج از ذهن برخوردارند که امکان شناخت پدیدههای غیرمادی را از ما سلب میکنند.
ه) بررسی تطبیقی نظریههای امنیت جهان سوم با زیستبوم جمهوری اسلامی ایران
همان طور که گفته شد، به نظر جی مارتین، رهیافت سوم بر ویژگیهای کشورهای جهان سوم مانند اقتصاد توسعهنیافته، فقدان منابع، بیثباتی رژیمهای سیاسی و ساختار اجتماعی شکننده تأکید دارد و آنها را عواملی میداند که فینفسه در امنیت ملّی نقش مهمی را ایفا میکنند. اغلب تهدیدها بر ضد چنین دولتهای آسیبپذیری نه فقط از منابع خارجی، بلکه از منابع داخلی و فراملّی برمیخیزد(جی مارتین، 1389: 38).
در خصوص این نظر و با توجّه به شرایط داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران باید بگوئیم که برخی از جنبههای این نظریه با زیستبوم جمهوری اسلامی تطابق ندارد. مارتین با تأکید بر موارد گفته شده از توجّه به سیاستهای بینالمللی کشورهای جهان سوم غافل مانده و تأکیدش بر مشکلات داخلی این کشورها است(بوزان، 1384: 264). از طرفی دیگر مارتین اصلیترین مرجع تهدیدات یک کشور جهان سومی را نه تهدیدات خارجی که مشکلات داخلی و بیثباتی و شکننده بودن ساخت اجتماعی توصیف میکند، حال آنکه جمهوری اسلامی ایران نه تنها در دورة انقلاب اسلامی بلکه همواره در معرض تهدیدات و جنگهای خارجی بوده است. جنگ ایران و عراق، توطئههای آمریکا علیه ایران مثل کودتای ناموفق نوژه، کودتا علیه دکتر مصدق، درگیر شدن در دو جنگ جهانی علیرغم اتخاذ سیاست بیطرفی و دخالتهای بیشمار آمریکا، انگلستان و روسیه در سیاستها مؤید این امر است.
نکتة بعدی در خصوص پنج مؤلفهای است که جی مارتین مطرح مینماید. وی امکانات نظامی، مشروعیت، توانمندی اقتصادی، مدارا، همزیستی قومی ـ مذهبی و دسترسی به مواد خام و حیاتی را معیار امنیت ملّی میداند. از اینرو، باید گفت موارد ذکر شده در امنیت ایران در فواصل مختلف تاریخ تأثیرگذار بودهاند.
منازعات قومی و مذهبی بهویژه در مناطق کردنشین و استان سیستان و بلوچستان ایران همواره یکی از مواردی بوده که امنیت ملّی ایران را به مخاطره انداخته است. کمبود امکانات نظامی و از همگسیختگی ارتش پس از انقلاب اسلامی نیز یکی از مهمترین عوامل طولانی شدن جنگ تحمیلی و تهدیدات امنیت ملّی کشورمان بود. دارا بودن ایران از منابع غنی نفتی و موقعیت استراتژیک خلیج فارس هم باعث طمع برخی کشورها به ایران و تهدید امنیت بوده است(دهقانی،1391: 81). بهطوری که یکی از اهداف صدام حسین به ایران نیز همین مسئله بوده است(جعفری ولدانی،1377: 81).
از دیدگاهی دیگر مارتین امنیت ملّی کشورها را ناشی از تواناییها در کنترل سه مشکل امنیتی رژیم، تمامیت ارضی و جامعه میداند(جی مارتین، 1389: 39). حال آنکه وی تهدیدات ایدئولوژیکی را عاملی تأثیرگذار نمیداند و خود این مسئله تناقضی بزرگ در خصوص سیاستهای جمهوری اسلامی و این نظریه بهوجود میآورد. براساس اصول ذکر شده یکی از آرمانهای جمهوری اسلامی ایران تغییر نظام بینالملل کنونی و برپایی نظام عدالتمحور در جهان است(روحانی، 1380: 370-372) و همین امر باعث مطرح شدن تهدیدات مهمی از سمت کشورهای مختلف علیه ایران شده است.
ادوارد آزر و چونگ این مون نیز مفهومی تحت عنوان"بعد نرمافزاری امنیت" را در کنار بعد سختافزاری قدرت اضافه کرده و معتقدند امنیت ملّی در جهان سوم را بدون توجّه به بعد نرمافزاری امنیت نمیتوان به خوبی درک کرد(آزر و این مون، در آزر و این مون، 1377: 115). آنها مشروعیت، یکپارچگی و توان سیاستسازی را برای مطالعة جهان سوم با اهمیت میدانند و معتقد هستند کشورهای جهان سوم در این موارد با مشکلات عدیدهای روبهرو هستند.
مشروعیت از دیدگاه ماکس وبر چرایی اطاعت حکومتشوندگان از حکومتکنندگان است. وی منابع مشروعیت را عقلانی، کاریزماتیک و سنتی قلمداد میکند. مشروعیت عقلانی یا قانونی بر اعتقاد به قانونی بودن مقررات موجود و حق اعمال قدرت کسانی است که براساس مقررات انتخاب گشتهاند. مشروعیت سنّتی، مبتنی بر اعتقاد به تقدس سنّتهایی است که از قدیم اعتبار داشتهاند و مشروعیت کسانی است که این سنّتها آنان را مأمور و مجاز به اعمال سیادت میکند. مشروعیت کاریزمایی که مبتنی بر فرمانبرداری غیرعادی و استثنایی از یک فرد به خاطر تقدس قهرمانی و یا سرمشق بودن وی و نظامی که بر این پایه ایجاد شده یا به شکل وحی بر وی نازل شده و ایثار در برابر او و نظام الزامی است(زارع، 1380: 36).
حال باید دید جمهوری اسلامی ایران در کدام یک از این مقولات میگنجد و آیا به گفتة آزر و این مون مثل همه کشورهای جهان سوم با مشکلات مشروعیت روبهرو هست یا خیر؟
کشور ایران دارای ساختار جمهوری توأم با آموزههای اسلامی است. این نظام پس از انقلاب مردمی سال 1357 با رأی 98درصدی مستقیم مردم در 12 فروردین 1358 بر مسند قدرت نشست و به این ترتیب نظامی قانونی را بهوجود آورد. سخن گفتن در خصوص مشروعیت این نظام از این لحاظ اهمیت دارد که بعضاً این نظام را براساس مشروعیت سنّتی و یا کاریزماتیک نیز مورد ارزیابی قرار میدهند. در این خصوص باید گفت اگرچه رهبری"امام خمینی" بر انقلاب اسلامی ایران به حکم اصل ولایت فقیه، به نوعی رهبری سنّتی و یا کاریزماتیک محسوب میشد(پورسعید، 1383: 726-727)، اما با شکلگیری کامل نظام و تعیین رئیسجمهور و تشکیل مجلس شورای اسلامی این کارویژه تغییر نمود و روشهای عقلانی و قانونی جای آن را گرفت. بر این اساس نظام جمهوری اسلامی از همان ابتدا به خواست مردم و به رأی آنها روی کار آمد و بر خلاف دیگر کشورهای جهان سوم که با کودتا، دخالت بیگانگان و یا جنگ داخلی مستقر میشوند، تفاوتهای عمدهای داشت(پورسعید، 1383: 128).
آنها مشکل بعدی را در عدم یکپارچگی این کشورها و ناتوانی دولتها در ایجاد یک احساس مشترک عمومی دربارة ارزشها و علائق مشترک میدانند(آزر و این مون، در آزر و این مون، 1377: 127). این معضل نیز در کشور ایران قابل انطباق نیست. کشور ایران با توجّه به مؤلفههای تاریخ، فرهنگ و مذهب مشترکی که بین مردم وجود دارد، از یکپارچگی نسبی برخوردار هستند؛ البته طبیعی است که در هر کشوری برخی نارضایتیها نیز وجود داشته باشد که این امر در کشورهای توسعهیافته نیز به وضوح قابل مشاهده است.
و) نتیجهگیری
در نتیجهگیری بحث باید گفت نظریة امنیت در جهان سوم هرچند سعی دارد با دوری از نظریههای جریان اصلی (واقعگرایی و لیبرالیسم) به بررسی مؤلفههای اصلی تشکیلدهندۀ معضلة امنیت در جهان سوم بپردازد، اما با بررسی فرانظری آن، مشخص شد که این نظریه نیز در ادامۀ نظریههای خردگرا و غربی قرار دارد و نگاهی غربمحورانه به مسائل جهان سوم دارد. هرچند که سعی دارد مسائل خاص جهان سوم را در آن جای دهد، و در بسیاری زمینهها نیز موفق بوده و قابلیت انطباق دارد، اما در رابطه با جهان اسلام و دیدگاه اسلامی به امنیت و دولت ـ ملت و همچنین، در رابطه با زیستبوم فرهنگی ـ تاریخی جمهوری اسلامی ایران باید گفت که این نظریه قابلیّت تعمیم اندکی دارد و نمیتواند امنیت در جهان اسلام و امنیت در جمهوری اسلامی را به خوبی تشریح نماید.
موضوعات و مسائل امنیتی وابسته به متن و زمان و مکان نقش تعیینکنندهای در شکلگیری و ماهیت تهدیدها و چگونگی پاسخ به آن دارد. امنیت ملّی در هر فضایی با توجّه به مؤلفههای موجود در محیط ملّی و فراملّی شکل میگیرد و این محیطها پویا و همواره در حال تغییر هستند. برخی از مؤلفههای تأثیرگذار بر امنیت ملّی، هر چند در همۀ کشورها قابلیّت انطباق دارد، اما ممکن است ماهیت این مؤلفهها در یک کشور نسبت به کشورهای دیگر متفاوت باشد. برای مثال در قدرت نظامی جمهوری اسلامی ایران، یکی از مهم ترین مؤلفهها، فرهنگ ایثار و شهادت است که در چهارچوب محاسبات کمّی و مادّیگرایانه قرار نمیگیرد.
منابع
الف. فارسی
آزر، ادوارد ای، این مون، چونگ(1379)، "بازاندیشی مقولة امنیت ملی در جهان سوم"، در امنیت ملی در جهان سوم، ادوارد آزر و چونگ این مون، ترجمۀ پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی.
بوزان، باری(1379). "مردم، دولتها و هراس: مشکل امنیت ملی در جهان سوم". در امنیت ملی در جهان سوم، ادوارد آزر و چونگ این مون، ترجمۀ پژوهشکدۀ مطالعات راهبردی، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی
بوزان، باری(1389). مردم، دولتها و هراس. ترجمۀ پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ دوم
بوزان، بری(1384). "مشکل امنیت ملی در جهان سوم". ترجمۀ احمد ساعی، پژوهش حقوق وسیاست، بهار و تابستان 1384 - شماره 14.
تریف، تری و دیگران(1383). مطالعات امنیتی نوین. مترجمان علیرضا طیب و وحید بزرگی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی
پورسعید،،فرزاد(1383). برآیند مشروعیتیابی درنظام جمهوری اسلامی، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره 26.
جی مارتین، لی(1389). چهره جدید امنیت در جهان سوم. ترجمۀ قدیر نصری، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)
جعفری ولدانی، اصغر(۱۳۷۷).کانونهای بحران درخلیج فارس. تهران: سازمان انتشارات کیهان.
جوادی آملی،عبدالله. (1379). صورت و سیرت انسان درقرآن، قم: نشر اسراء.
خسروپناه،عبدالحسین (1384)."تربیت اسلامی"، نشریه روانشناسی و علوم تربیتی، شماره اول .
دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال (1389)،" چگونگی و چیستی نظریه اسلامی روابط بینالملل"، پژوهشنامه علوم سیاسی، سال پنجم، شماره دوم، بهار 1389.
دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال (1389)، "مبانی فرانظری نظریه اسلامی روابط بینالملل"، فصلنامه بینالمللی روابط خارجی، سال دوم، شمارهششم.
دهقانی فیروز آبادی، سید جلال(1389). سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران. تهران: سمت.
دهقانی فیروز آبادی، سید جلال (1391)، " انقلاب اسلامی و عدم مطلوبیت نظم بینالمللی موجود"، فصلنامه پژوهش مطالعات انقلاب اسلامی، سال نهم، زمستان 1391، شماره 31،صص 71-90.
روحانی، حسن(1380). "انفجارهای امریکا و منافع ملی ج اسلامی"،راهبرد، شماره 21، ص 370-372)
زارع، عباس(1380) . مبانی مشروعیت وقدرت درجمهوری اسلامی ایران 1375 – 1357 ،تهران: مؤسسه فرهنگ ودانش.
ماندل، رابرت(1377). چهره متغیر امنیت ملی. ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی
متقی، ابراهیم( 1389)،رویکرد انتقادی نسبت به ایران سایر کشورهای جهان، مهرنامه، سال دوم، شماره 3.
مشیرزاده، حمیرا(1384)، تحول در نظریههای روابط بینالملل، تهران: انتشارات سمت
مشیر زاده، حمیرا(1385). " تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از منظر سازهانگاری"، در نسرین مصفا، نگاهی به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: دفتر مطالعات سیاسی بین المللی وزارت امورخارجه
مک لارن، آر.دی(1379)،"مدیریت امنیت ملی: تجربه آمریکا و درسهایی برای جهان سوم"، در امنیت ملی در جهان سوم، ادوارد آزر و چونگ این مون، ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی
مطهری،مرتضی(1370). عدل الهی. چاپ پنجم، تهران: صدرا.
میرحیدر، دره. حمیدی نیا حسین (1385)،مقایسه جغرافیای سیاسی و روابط بینالملل از نظر روششناسی و مفاهیم، فصلنامه ژئوپولیتیک، سال دوم شماره سوم.
طباطبایی،سید محمد حسین و مطهری،مرتضی(1372)اصول فلسفه وروش رئالیسم،ج1-5 ،تهران: صدرا،چاپ هفتم.
عبداللاوی، محمد (1382)، "روش شناسی علوم اجتماعی اسلامی" ترجمه اسماعیل اسفندیاری، فصلنامه پژوهه، شماره دوم، صفحه 24.
عبداله خانی، علی(1389)، نظریههای امنیت، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر تهران
ونت، الکساندر(1386)، نظریه اجتماعی سیاست بینالملل، ترجمه حمیرا مشیرزاده، تهران: دفترمطالعات سیاسی بینالمللی وزارت امور خارجه.
ب. انگلیسی
Baldwin David(1995). ”Security Studies and the End of Cold War”. World Politics,Vol.48,No.1 ,pp177-141.
Mathews, Jessica Tuchman,(1989). "Redefining Security", foreign Affairs,spring, Vol.68,No.2,pp.162-177.
Ullman, Richard H.(1983). "Redefining security", International Security, summer, Vol.8,No.1
Wolfers Arnold(1952)."National Security as an Ambiguous Symbol". Political Science Quarterly, 67.