انقلاب حرکتی پویا در راستای تغییر بنیادی و مقابله با ایستای است و انقلاب اسلامی بزرگترین انقلاب قرن حاضر است که در حین پویایی توان تاثیر و تحول در علوم انسانی را داراست و از طرف دیگر در راستایی پویایی ...
بیشتر
انقلاب حرکتی پویا در راستای تغییر بنیادی و مقابله با ایستای است و انقلاب اسلامی بزرگترین انقلاب قرن حاضر است که در حین پویایی توان تاثیر و تحول در علوم انسانی را داراست و از طرف دیگر در راستایی پویایی بیشتر انقلاب اسلامی چارهای نداریم جز حرکت در تحول علوم انسانی و این مهم علارقم تاکیدات فراوان مقام معظم رهبری که متاسفانه در اجرا و پیادهسازی این فرامین موفقیت چندانی نداشتهایم و این خود دلیلی است برای الزام به پژوهش و تحقیق بیشتر در این خصوص؛ تا ضمن کارآمدتر نمودن شورای انقلاب فرهنگی با برنامه ریزی بر ارتقاء علوم سیاسی و تعمیم آن بر سایر علوم شاهد پیشرفت و پویایی بیشتر انقلاب عزیز خود باشیم. در این پژوهش با بهرهگیری از روش توصیفی و تحلیلی با گزارههای علمی فطرت،کرامت انسانی وفضایل اخلاقی و علوم برگرفته از فرهنگ دینی و ملی معیارهای متناسب بازشناسی شده و از از ایستایی تفکرات اثبات گرایی دانشگاهی عبور کنیم و به پویش تحول دانش محور و ارزش مدار برای حل مسائل کشور در راستای پیشرفت می پردازیم.
قرآن کریم ضمن تجلیل از جایگاه علم ومقام دانشمندان،خود را جامع تمامی علوم و معارف معرفی میکند. بررسی تاریخ اسلام نیز نشانگر اهتمام ویژه ی نبی اکرم(ص) و دیگر یادگار گرانسنگ آن حضرت، نسبت به تأسیس مراکز ...
بیشتر
قرآن کریم ضمن تجلیل از جایگاه علم ومقام دانشمندان،خود را جامع تمامی علوم و معارف معرفی میکند. بررسی تاریخ اسلام نیز نشانگر اهتمام ویژه ی نبی اکرم(ص) و دیگر یادگار گرانسنگ آن حضرت، نسبت به تأسیس مراکز علمی و گسترش و نشر دانش اسلامی است. امروزه در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران که بر اساس آموزه های قرآن و عترت (ع) تاسیس شده ، پس از گذشت چهار دهه هنوز علوم قرآن بنیان در مراکز علمی و پژوهشی دچار مهجوریت می باشند. برای تغییر این رویکرد و توجه به نقش نخبگان و مراکز علمی وآموزشی در تبیین چیستی، چرایی و چگونگی تحقق علوم انسانی قرآن بنیان بر کسی پوشیده نیست. درتعلیم و تربیت سه ضلع معلم ،متعلم و محتوا مدنظر است معلم خدا، متعلم انسان و مدرسه عالم است اما محتوا در تمام علوم بویژه در علوم انسانی که برای شناخت و هدایت انسان و جامعه بشری برنامهریزی میشود، باید رنگ قرآنی داشته، قرآن بنیان باشد؛ زیرا انسان کامل که براساس حدیث ثقلین عدل قرآن است قرآن ناطق خوانده شده است. اما آنچه امروزه در مراکز آموزشی از جمله دانشگاه ها اتفاق می افتد عموماً "باسم رب" نیست وهرچند که تمامی علوم چهارگانه، یعنی علوم طبیعی، فنی، انسانی و پایه باید باسم رب باشد اما حداقل آن است که علوم انسانی باید مبتنی بر نگاه توحیدی و وحیانی باشد. لذا این پژوهش بر آن است تا با استفاده از روش اسنادی و تحلیلی، نقش مراکز علمی در دستیابی به علوم انسانی قرآن بنیان را مورد بررسی قراردهد.
علوم انسانی متعارف بهعنوان محصول فکر و اندیشة عصر روشنگری بر پایه تعاریف و نگرشهای مادی و زمینی از رابطه انسان با جهان ساختاربندی و با حفظ این ویژگیها به ایران وارد شد. با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ...
بیشتر
علوم انسانی متعارف بهعنوان محصول فکر و اندیشة عصر روشنگری بر پایه تعاریف و نگرشهای مادی و زمینی از رابطه انسان با جهان ساختاربندی و با حفظ این ویژگیها به ایران وارد شد. با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، این انقلاب بهمثابه یک نهضت بزرگ دینی پا به میدان نهاد؛ چارچوبها را شکست، کهنگی کلیشهها را به رُخ دنیا کشیده و دینودنیا را در کنار هم مطرح کرد. طبیعی بود که آثار و پیامدهای این انقلاب به همة حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و علمی گسترانیده شود و در همین رابطه، حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مدظلهالعالی) از ضرورت تحول در علوم انسانی سخن گویند. برایناساس، پژوهش حاضر درصدد برآمده است تا با استفاده از روش تحلیل مضمون به این سئوال اساسی پاسخ گوید که «تحول در علوم انسانی از منظر حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مدظلهالعالی) چه مولفهها و شاخصههایی دارد؟». بدین منظور، کلیه فرمایشات فاقد طبقهبندی ایشان از خردادماه 1368 هجری شمسی مورد توجه قرار گرفته و از این میان، 32 متن بهعنوان مبنای این تحقیق در چارچوب نرمافزار MAXQDA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتیجه آنکه، مولفههای اصلی تحول در علوم انسانی از منظر معظمله در پنج دسته اهداف، اهمیت، الزامات، مجریان و راهبردها طبقهبندی و شاخصههای ذیل آنها از بیانات و فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظلهالعالی) استخراج و تحلیل شد.
با نگاهی به تاریخ علم در ایران معاصر، روشن میشود که ورود علوم جدید در ایران به صورت متعادل و متوازن صورت نگرفته است. در ابتدای امر علوم فنی و پزشکی وارد ایران شد و سپس به مرور اما با کندی بیشتری افکار ...
بیشتر
با نگاهی به تاریخ علم در ایران معاصر، روشن میشود که ورود علوم جدید در ایران به صورت متعادل و متوازن صورت نگرفته است. در ابتدای امر علوم فنی و پزشکی وارد ایران شد و سپس به مرور اما با کندی بیشتری افکار و اندیشههای جدید که خود را در قالب مفاهیم سیاسی و اجتماعی همچون مشروطیت، پارلمان، قانون اساسی و ... نشان میدادند و ذیل علوم انسانی تعریف میشدند به مردم این سرزمین معرفی و شناسانده شد. با گذشت زمان و احساس نیاز به مدرنیزاسیون کشور به ویژه در دوره پهلوی اول، نظام آکادمیک یا سیستم دانشگاهی در کشور ایجاد گردید و به موازات آن علوم انسانی جدید به تدریج گسترش یافت. علوم انسانی به دلیل ماهیت اندیشهای و ارتباط آن با مفاهیم، ایدهها و افکار افراد و گروههای اجتماعی، در بردارنده رویکردها، اصطلاحات و ارزشهای مختص به خود است. یکی از مهمترین نکاتی که در جامعه ما در رابطه با آن بحث و گفتگوهای مختلفی مطرح میگردد ولی در عمل به فراموشی سپرده میشود توجه به این نکته کلیدی است که زیربنای تحول جوامع غربی در دوره پسا رنسانس، تحول در حوزه علوم انسانی و تغییر باورها و نگرشها به این شاخه از علوم است. مسئله اصلی این مقاله بررسی چالشهای علوم انسانی در ایران است. به همین منظور تلاش میگردد با بهرهگیری از نظریه نهادگرایی و تأکیدی که این دیدگاه بر نهادهایی همچون ساختار سیاسی، ساختار فرهنگی، ساختار فکری و سنتهای رایج جامعه دارد، چالشهای علوم انسانی در ایران مورد بررسی قرار گیرد.
اندیشمندان علوم سیاسی و اجتماعی غربی چندین سده است که با روشهای اثباتی، فرااثباتی، انتقادی، تفهمی، تفسیری و هرمنوتیکی، تحلیل گفتمان و ... در حوزه علوم انسانی سکولار، اندیشهها و نظریههای سیاسی اجتماعی ...
بیشتر
اندیشمندان علوم سیاسی و اجتماعی غربی چندین سده است که با روشهای اثباتی، فرااثباتی، انتقادی، تفهمی، تفسیری و هرمنوتیکی، تحلیل گفتمان و ... در حوزه علوم انسانی سکولار، اندیشهها و نظریههای سیاسی اجتماعی تولید میکنند؛ در صورتی که در جهان اسلام و ایران، فقها با بهره گیری از روش اجتهادی که دارای بیش از هزار سال سابقه دیرینه در متن حوزه است، توانستهاند یکی از مطمئنترین روشهای بومی تجربه شده در تولید اندیشه در حوزه علوم انسانی اسلامی را خلق و معرفی نمایند. با این حال و به رغم ارزشهای بی بدیل روش اجتهادی رایج و مرسوم در کشف و استنباط مسائل فقهی و خلق نظریه در علوم انسانی اسلامی، دغدغه و مسأله اصلی این نوشتار توصیفی- تحلیلی این است که با توجه به تحولات و حوادث واقعه جدید آیا روش اجتهادی رایج و مرسوم «اجتهاد مصطلح» کارایی و پویایی خود را حفظ نموده است؟ و دیگر اینکه روش شناسی اجتهادی مد نظر امام خمینی(ره) در مقایسه با روش «اجتهاد مصطلح و مرسوم» فقهای قبلی از چه امتیازات و ویژگیهای برخوردار است؟ و نیز چگونه میتوان فرآیند روش و شیوه اجتهادی امام را در مورد تولید اندیشه فقهی- سیاسی در حوزه علوم انسانی اسلامی، عملیاتی و با مصادیق عینی و تجربی نشان داد؟ نتایج و یافتهها بیانگر آنست که امام خمینی(ره) ضمن تأکید بر اینکه اصل اجتهاد به عنوان یک روش در خلق نظریه و عمل در حوزه علوم انسانی اسلامی که باید به بهترین وجه در حوزهها توسط فقیهان و دانشمندان دینی پی گرفته شود، بر این نکته تأکید داشتند که اجتهاد مصطلح و سنتی در حوزهها کافی نبوده و در این زمان و یا زمانهای دیگر نخواهد توانست جوابگوی نیازهای متنوع و پیچیدۀ جوامع بشری باشد لذا یکی از نوآوریهای روشی امام خمینی در عرصه فقاهت، گشودن افقهای جدید در زمینه استنباط، با طرح مسأله نقش زمان و مکان در روش شناسی اجتهادی است. بااینکه در آثار فقهای بزرگ شیعه در گذشته نیز اشارههایی به این مسأله شده است؛ اما طرح روشن و دقیق و عملیاتی کردن آن در صحنه اجتماع از ابتکارات و نوآوریهای امام خمینی بود چنانکه بازخوانی و بازشناسی تاریخ اجتهاد خود گویای این مسأله است.
دانش نوپای فقه رسانه و ارتباطات رسانه ای به عنوان عرصه ای خاص در مطالعات فقهی و عرصه ای نو در حوزه علوم انسانی اسلامی از جمله فقه های مضاف جدید است که نه تنها به بررسی احکام فقهی در موضوعات ...
بیشتر
دانش نوپای فقه رسانه و ارتباطات رسانه ای به عنوان عرصه ای خاص در مطالعات فقهی و عرصه ای نو در حوزه علوم انسانی اسلامی از جمله فقه های مضاف جدید است که نه تنها به بررسی احکام فقهی در موضوعات رسانهای میپردازد بلکه بـه تولیـد و عمق بخشی ادبیات لازم در جامعه اسلامی برای نظام سازی در حوزه مدیریت رسانه و غنی سازی آن اهتمام دارد. در فقه رسانه چارچوب های لازم در مدیریت فقهی رسانه پیگیری شده و مباحث علـم رسانه بـا رویکرد فقهی و با روش اجتهادی به بحث گذاشته می شود تا پاسخ های علمی و روشمند حاصـل شده و در یک منظومه جامع قرارگیرد و بدین ترتیب، زمینه و امکان نظریه پردازی و نظام سـازی مبتنی بر فقه در حوزه رسانه از دیدگاه اسلام مهیا گردد. در این پژوهش به موازات پاسخ به این سوالات اصلی که فقه رسانه و ارتباطات رسانه ای چیست، اهمیت و ضرورت آن را در چه مولفه های باید جستجو نمود، از چه سرفصل های تشکیل شده است و چه نسبتی با فقه مضاف دارد؟ برخی از سوالات فرعی اما لازم برای پیش برد بحث همچون آسیب ها و چالش ها فراروی فقه رسانه طرح گردیده و سعی شده به فراخور به آن پاسخ داده شود. نتایج و یافته های تحقیق بیانگر آنست که برخلاف سکولارها و علوم رسانه ای سکولاریستی که مدعی است دین در عرصه های اجتماعی از جمله رسانه و علوم ارتباطات، هیچ حکمی ندارد و هیچ تکلیفی را نیاورده است در اسلام شناخت حدود الهی و آگاهی به احکام فعل مکلّف و امور مرتبط با فعل مکلّف تنها در فقه میسر میشود، لذا برای فهم احکام رفتارهای رسانهای ابتدا باید به فقه رجوع شود و موضوعات رسانهای که در فقه متصف به احکامی خاص میشوند را شناسایی کرد. لازمهی این کار شناخت مصادیق موضوعات فقهی در رسانه میباشد که نیازمند تخصص رسانهای است. در بیانی شفاف تر به جای پرداختن به اخلاق رسانهای که برآمده از علم انسانی سکولار در مکاتب غربی است، باید به فقه رجوع کرد و بهای بیش تری به فقه رسانه داد تا بتوان رسانه و ارتباطاتی رسانه ای منطبق بر احکام اسلامی را پایه گذاری کرد که الگویی برای جهان اسلام و حتّی برای دیگر کشورها محسوب شود.
چکیدهسابقۀ آموزش عالی در ایران به اواخر قرن سیزدهم هجری شمسی باز میگردد. اما جهش کمّی در آموزش عالی از اوایل دهه 1370 آغاز گردید و در طول سه دهه گذشته تعداد دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاهها به ویژه ...
بیشتر
چکیدهسابقۀ آموزش عالی در ایران به اواخر قرن سیزدهم هجری شمسی باز میگردد. اما جهش کمّی در آموزش عالی از اوایل دهه 1370 آغاز گردید و در طول سه دهه گذشته تعداد دانشجویان و دانشآموختگان دانشگاهها به ویژه در علوم انسانی به صورت بی رویه افزایش یافت. این دسته از علوم از جمله علم سیاست علیرغم رشد کمّی همچنان با برخی ضعفها و آسیبهای جدی مواجهاند: بومی نبودن محتوای آموزشها، عدم تطابق محتوای دروس با تحولات سیاسی-اجتماعی جدید، مرجعیت نظریههای غربی در حوزه های آموزش و پژوهش، کاربردی نبودن آموزشهای دانشگاهی و مواردی از این قبیل جزو آسیبهای علوم انسانی در ایران است. این تحقیق که با روش ترکیبی(کمی و کیفی) و با استفاده از دادههای آماری و اسناد رسمی صورت گرفته، ضمن آسیب شناسی وضع موجود به ارائه راهکارهای تحول در علوم انسانی و سیاسی پرداخته است. مطابق نتایج تحقیق، برخی الزامات تحول در علوم انسانی به ویژه علم سیاست عباتند از: کابردی شدن رشته های علوم انسانی، بازسازی جایگاه علوم انسانی در نظام آموزشی، سیاستگذاری و ایجاد مشوقهای مادی و معنوی به منظور حرکت اساتید علوم انسانی به سمت ارائه نظریههای بومی، کاهش فاصله میان ارزشهای نظام سیاسی و رویکرد حاکم بر دانشگاهها و حرکت به سمت مطالعات بین رشتهای متناسب با شرایط و نیازهای کشور