اندیشمندان علوم سیاسی و اجتماعی غربی چندین سده است که با روشهای اثباتی، فرااثباتی، انتقادی، تفهمی، تفسیری و هرمنوتیکی، تحلیل گفتمان و ... در حوزه علوم انسانی سکولار، اندیشهها و نظریههای سیاسی اجتماعی ...
بیشتر
اندیشمندان علوم سیاسی و اجتماعی غربی چندین سده است که با روشهای اثباتی، فرااثباتی، انتقادی، تفهمی، تفسیری و هرمنوتیکی، تحلیل گفتمان و ... در حوزه علوم انسانی سکولار، اندیشهها و نظریههای سیاسی اجتماعی تولید میکنند؛ در صورتی که در جهان اسلام و ایران، فقها با بهره گیری از روش اجتهادی که دارای بیش از هزار سال سابقه دیرینه در متن حوزه است، توانستهاند یکی از مطمئنترین روشهای بومی تجربه شده در تولید اندیشه در حوزه علوم انسانی اسلامی را خلق و معرفی نمایند. با این حال و به رغم ارزشهای بی بدیل روش اجتهادی رایج و مرسوم در کشف و استنباط مسائل فقهی و خلق نظریه در علوم انسانی اسلامی، دغدغه و مسأله اصلی این نوشتار توصیفی- تحلیلی این است که با توجه به تحولات و حوادث واقعه جدید آیا روش اجتهادی رایج و مرسوم «اجتهاد مصطلح» کارایی و پویایی خود را حفظ نموده است؟ و دیگر اینکه روش شناسی اجتهادی مد نظر امام خمینی(ره) در مقایسه با روش «اجتهاد مصطلح و مرسوم» فقهای قبلی از چه امتیازات و ویژگیهای برخوردار است؟ و نیز چگونه میتوان فرآیند روش و شیوه اجتهادی امام را در مورد تولید اندیشه فقهی- سیاسی در حوزه علوم انسانی اسلامی، عملیاتی و با مصادیق عینی و تجربی نشان داد؟ نتایج و یافتهها بیانگر آنست که امام خمینی(ره) ضمن تأکید بر اینکه اصل اجتهاد به عنوان یک روش در خلق نظریه و عمل در حوزه علوم انسانی اسلامی که باید به بهترین وجه در حوزهها توسط فقیهان و دانشمندان دینی پی گرفته شود، بر این نکته تأکید داشتند که اجتهاد مصطلح و سنتی در حوزهها کافی نبوده و در این زمان و یا زمانهای دیگر نخواهد توانست جوابگوی نیازهای متنوع و پیچیدۀ جوامع بشری باشد لذا یکی از نوآوریهای روشی امام خمینی در عرصه فقاهت، گشودن افقهای جدید در زمینه استنباط، با طرح مسأله نقش زمان و مکان در روش شناسی اجتهادی است. بااینکه در آثار فقهای بزرگ شیعه در گذشته نیز اشارههایی به این مسأله شده است؛ اما طرح روشن و دقیق و عملیاتی کردن آن در صحنه اجتماع از ابتکارات و نوآوریهای امام خمینی بود چنانکه بازخوانی و بازشناسی تاریخ اجتهاد خود گویای این مسأله است.
دانش نوپای فقه رسانه و ارتباطات رسانه ای به عنوان عرصه ای خاص در مطالعات فقهی و عرصه ای نو در حوزه علوم انسانی اسلامی از جمله فقه های مضاف جدید است که نه تنها به بررسی احکام فقهی در موضوعات ...
بیشتر
دانش نوپای فقه رسانه و ارتباطات رسانه ای به عنوان عرصه ای خاص در مطالعات فقهی و عرصه ای نو در حوزه علوم انسانی اسلامی از جمله فقه های مضاف جدید است که نه تنها به بررسی احکام فقهی در موضوعات رسانهای میپردازد بلکه بـه تولیـد و عمق بخشی ادبیات لازم در جامعه اسلامی برای نظام سازی در حوزه مدیریت رسانه و غنی سازی آن اهتمام دارد. در فقه رسانه چارچوب های لازم در مدیریت فقهی رسانه پیگیری شده و مباحث علـم رسانه بـا رویکرد فقهی و با روش اجتهادی به بحث گذاشته می شود تا پاسخ های علمی و روشمند حاصـل شده و در یک منظومه جامع قرارگیرد و بدین ترتیب، زمینه و امکان نظریه پردازی و نظام سـازی مبتنی بر فقه در حوزه رسانه از دیدگاه اسلام مهیا گردد. در این پژوهش به موازات پاسخ به این سوالات اصلی که فقه رسانه و ارتباطات رسانه ای چیست، اهمیت و ضرورت آن را در چه مولفه های باید جستجو نمود، از چه سرفصل های تشکیل شده است و چه نسبتی با فقه مضاف دارد؟ برخی از سوالات فرعی اما لازم برای پیش برد بحث همچون آسیب ها و چالش ها فراروی فقه رسانه طرح گردیده و سعی شده به فراخور به آن پاسخ داده شود. نتایج و یافته های تحقیق بیانگر آنست که برخلاف سکولارها و علوم رسانه ای سکولاریستی که مدعی است دین در عرصه های اجتماعی از جمله رسانه و علوم ارتباطات، هیچ حکمی ندارد و هیچ تکلیفی را نیاورده است در اسلام شناخت حدود الهی و آگاهی به احکام فعل مکلّف و امور مرتبط با فعل مکلّف تنها در فقه میسر میشود، لذا برای فهم احکام رفتارهای رسانهای ابتدا باید به فقه رجوع شود و موضوعات رسانهای که در فقه متصف به احکامی خاص میشوند را شناسایی کرد. لازمهی این کار شناخت مصادیق موضوعات فقهی در رسانه میباشد که نیازمند تخصص رسانهای است. در بیانی شفاف تر به جای پرداختن به اخلاق رسانهای که برآمده از علم انسانی سکولار در مکاتب غربی است، باید به فقه رجوع کرد و بهای بیش تری به فقه رسانه داد تا بتوان رسانه و ارتباطاتی رسانه ای منطبق بر احکام اسلامی را پایه گذاری کرد که الگویی برای جهان اسلام و حتّی برای دیگر کشورها محسوب شود.