نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
کلیدواژهها
نظریۀ انصاف و نقد آن: گامی در توسعۀ روابط مطلوب در دنیای کار و روابط
زناشویی در جامعۀ ایران
دکتر حسین شُکرکُن[1]
دکتر رضا خجسته مهر[2]
چکیده
نظریۀ انصاف یک مفهوم پردازی است که بر علل و پیامدهای ادراکات مردم از انصاف و بیانصافی در روابط خود با دیگران تمرکز دارد. این نظریه یکی از نظریههای روانشناسی اجتماعی است و در تبیین اینکه افراد چگونه رابطۀ خود را ارزیابی میکنند کمک شایانی کرده است. برداشتها و ادراکاتی که افراد از رابطۀ خود دارند بر شکلگیری، حفظ و بهبود رابطه و یا احتمالاً انحلال رابطه اثر دارد. این مقاله به توصیف نظریۀ انصاف در ارتباط با بدهبستانها در دنیای کار و روابط زناشویی میپردازد. همچنین در این مقاله، شکل گسترشیافتۀ این نظریه مطرح میگردد و گزارههای مربوط به هر دو شکل این نظریه ارائه میشوند. شواهد تجربی خارجی و داخلی که در دنیای کار و در روابط زناشویی از این نظریه حمایت میکند نیز مورد بررسی و نقد قرار میگیرند. افزون بر آن، به مفهوم انصاف از دیدگاه اسلام و نیز انطباقپذیری نظریۀ انصاف با گزارههای شریعت اسلام و زمینۀ فرهنگی ایران اسلامی پرداختهشده است.
واژگان کلیدی: نظریه انصاف، درون داد، بازده، روابط اجتماعی، دیدگاه اسلامی ایرانی.
الف) مقدمه
اکثر مردم با«قانون طلائی[3] » که میگوید با دیگران بهگونهای رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود آشنا هستند. بسیاری بر این باورند اگر افراد این قانون را بپذیرند انصاف[4] بر روابط بین فردی حاکم شده و روابط رضایتبخش خواهد شد(پولک[5]، 2011). علیرغم اینکه قانون طلایی انصاف عقیدهای ذاتاً خوشایند است ولی بسیاری از افراد در روابط بین فردی خود از قبیل رابطۀ تجاری، رابطۀ دوستانه و یا رابطۀ زناشویی عملاً در برقراری رابطۀ منصفانه مشکلاتی را تجربه میکنند و احساس میکنند آسیب دیدهاند. در واقع گاهی اوقات افراد احساس میکنند در مقایسه با طرف مقابل خود سرمایه گذاری(درون داد) بیشتر و بازده(دستاورد) کمتری داشته اند.
برداشت و ادراکی که افراد از رابطه دارند آن را شکل می دهد، حفظ میکند و بهبود میبخشد و یا احتمالاً موجب انحلال آن می شود. بسیاری از افراد متخصص و غیر متخصص علاقهمندند بدانند چه عواملی روابط رضایت بخش را شکل میدهند، چه عواملی اشخاص را به یکدیگر پیوند میدهند و یا احتمالاً آنها را از هم جدا می کنند. شماری از نظریههای روانشناسی اجتماعی به تبیین این که افراد چگونه روابط خود را ارزیابی میکنند کمک کردهاند، یکی از آنها نظریۀ انصاف[6] است.
ب) فرایند تکوین، تطور و تکامل نظریۀ انصاف
نظریۀ انصاف یک مفهوم پردازی است که بر علل و پیامدهای ادراکات مردم از انصاف و بی انصافی در روابط خود با دیگران تمرکز دارد. این نظریه بر خاسته از اصول اقتصادی است. صورت اولیه این نظریه توسط ج. استاسی ادمز[7] (1963 ، 1965) در ارتباط با داد و ستدهای مادی کارکنان و کارفرمایان در دنیای کار تدوین شد. در واقع ادمز(1963) این نظریه را برای تبیین انصاف در روابط بین فردی کار فرمایان وکارکنان معرفی کرد. این نظریه در ایران برای نخستین بار توسط شکرکن(1353) در مقالهای با عنوان «اثر نابرابری در دنیای کار» به اختصار توضیح داده شده است.
انصاف بدین خاطر دارای اهمیت است که بسیاری از ابعاد رابطه را تحت تأثیر قرار میدهد. در نهایت ادراکات افراد پیرامون انصاف و میزان عمل متقابل فرد مقابل، ارتباطات، احساسات، تصمیمات و فعالیتهای افراد را نسبت به طرف مقابلشان شکل میدهد (ادمز[8]، 1965 ، اسپرچر و شوارتز[9] ، 1994). به عنوان مثال، فردی که در یک مبادلۀ اجتماعی، انصاف را تجربه میکند احساس خشنودی شغلی به او دست میدهد و اگر در این مبادله، حالت بی انصافی را تجربه کند ممکن است درون داد خود را کاهش دهد. مثلاً در محیط شغلی ممکن است این کار را با کارکردن ساعات کمتر، ارائۀ کار با کمیت و کیفیت کمتر انجام دهد یا در یک رابطۀ زناشویی، همسری که حالت بی انصافی را تجربه میکند ممکن است احساس کند که مورد سوء استفاده قرار گرفته و یا همسر او منفعت بیشتری از رابطه برده است. این مسئله ممکن است بر نحوۀ رفتار او با شوهرش در خانه، انتظار او از آیندۀ روابطشان، تعهد و صمیمت رابطۀ زناشویی اثر گذاشته و در نهایت وی را به انحلال رابطۀ زناشویی سوق دهد. برعکس فردی که در یک رابطۀ زناشویی حالت انصاف را تجربه میکند ممکن است احساس رضایت و تعهد زناشویی بیشتری را تجربه کند(خجسته مهر، 1391الف و 1391 ب).
ج) مفاهیم عمدۀ نظریۀ انصاف
همانطور که بیان شد نظریۀ انصاف یک مفهوم پردازی است که بر علل و پیامدهای ادراکات مردم از انصاف و بیانصافی در روابط خود با دیگران تمرکز دارد. طبق این نظریه، مردم بین خود و افراد دیگری که مرجع آنان هستند از لحاظ دو عامل عمدۀ دروندادها و بازدهها به شرح زیر دست به مقایسههایی میزنند ادمز(۱۹۶۳، ۱۹۶۵).
1. دروندادها[10] (I) متشکل از چیزهایی هستند که به ارزشمندی یک شخص در یک رابطه مساعدت میکنند. در یک موقعیت کاری، دروندادها احتمالاً عبارتند از تجربه، دانش، مهارتها و تلاش شخص و در یک مبادلۀ زناشویی درون داد ها عبارتند از جذابیت، عشق، کسب درآمد، و انجام مسئولیت های خانه توسط همسر.
۲. بازدهها[11] (O) مشتملاند بر دریافتهای ادراک شده شخص از یک رابطه، یعنی آن چه به باور شخص از آن رابطه نصیب او میشود. در دنیای کار، بازدههای اصلی احتمالاً عبارتند از پاداشهایی از قبیل حقوق، دستمزد و مزایای جانبی. در تعاملات زناشویی بازدهها عبارتند از رضایت از رابطه، قدردانی و احترام متقابل و همکاری از طرف همسر. باید توجّه داشت که دروندادها و بازدههای مورد نظر نظریۀ انصاف سرشتی ادراکی دارند.
د) فرضیهها، گزارهها، و استنتاجهای حاصل از نظریه انصاف
به نظر گودمن و فریدمن[12]( ۱۹۷۰) فرضیهها، گزارهها، و استنتاجهای حاصل از این نظریه میتوانند به دو دستۀ کلی تقسیم شوند: آنهایی که به شرایط بیانصافی مربوطاند و آنهایی که به رفع بیانصافی ارتباط دارند. گزارههای مربوط به شرایط بیانصافی عبارتند از:
۱. بیانصافی منبعی از تنش است.
۲. هر چه احساس بیانصافی بیشتر باشد، انگیزۀ کاهش تنش بیشتر است.
۳. بیانصافی مربوط است به تفاوت نسبت درونداد- بازده شخص در مقایسه با همان نسبت مربوط به دیگری تا از تفاوتهای مطلق درونداد- برونداد خود شخص.
۴.آستانۀ احساس بیانصافی ناشی از حالت پرداخت کم پایینتر از آستانه احساس بیانصافی ناشی از حالت پرداخت زیاد است.
5. دروندادها و بازدهها سرشتی افزایشی دارند.
گزارههای مربوط به رفع بیانصافی مشتملاند بر:
۱. شخص در یک موقعیت دو نفری پاداشها را متناسب با مساعدتهای هر یک از دو نفر اختصاص میدهد.
۲. شخص در برابر تغییر شرایط درونداد- بازده خود بیشتر مقاومت میکند تا تغییر شرایط درونداد- بازده دیگری.
۳. شخصی که در یک سامانۀ پرداخت ساعتی میزان پرداختی به او زیاد بوده است در مقایسه با دیگری که میزان پرداختی به او منصفانه بوده است، تولید بیشتری خواهد داشت.
۴. شخصی که در یک سامانۀ پرداخت واحدی میزان پرداختی به او زیاد بوده است نسبت به دیگری که میزان پرداختی به او منصفانه بوده است، تولیدی با کیفیت بالاتر لیکن با کمیت پایینتر خواهد داشت.
-حالتهای انصاف و بیانصافی
به نظر راجلبرگ[13](۲۰۰۷) در جریان مبادلۀ اجتماعی یک فرد با دیگری، یا هنگامی که شخص[14](A) و دیگری[15](B) هر دو در یک مبادلۀ اجتماعی با یک طرف ثالث دریافت کننده مشترک هستند، A و یا A و B دروندادها و بازدههای خود و دیگری را با هم مقایسه میکنند. گفته میشود که حالت انصاف وقتی برقرار است که شخص احساس کند نسبت بازدهها به درون دادهای خودش با نسبت متناظر بازدهها به دروندادهای دیگری مساوی است. بدین سان، گفته میشود هنگامی برای شخص(فرد مورد نظر ما) حالت انصاف برقرار است که دو نسبت زیر با هم مساوی باشند.
فرمول ۱ =
افرادی که حالتهای انصاف را در یک رابطۀ اجتماعی تجربه میکنند احساس خشنودی به آنان دست میدهد و هرگاه شخص ادراک کند نسبت بازدهها به دروندادهای او با نسبت متناظر بازدهها به دروندادهای دیگری مساوی نیست برای او یک حالت بیانصافی به وجود میآید که به تنش و واکنشهای هیجانی منفی منجر میشوند. درجۀ این واکنشهای منفی با میزان بیانصافی ادراک شده متناسب است. نظریۀ انصاف بین دو حالت بیانصافی زیر تمایز قائل میشود:
۱. بیانصافی ناشی از پرداختی کم به شخص هنگامی برایاو به وجود میآیدکه نسبت بازدهها به دروندادهایش کمتر از نسبت متناظر بازدهها به دروندادهای دیگریباشد، یعنی وقتی که:
فرمول ۲
ادعا میشود که بیانصافی ناشی از میزان پرداختی کم به احساس خشم درA میانجامد.
۲. بیانصافی ناشی از پرداختی زیاد به شخص هنگامی برای او به وجود میآید که نسبت بازدهها به دروندادهایش بیشتر از نسبت متناظر بازدهها به دروندادهای دیگری باشد، یعنی وقتی که:
فرمول ۳
ادعا میشود که بیانصافی ناشی از پرداختی زیاد به شخص به احساس گناه منجر میشود.
تحقیقات مربوط به عملکرد در نظریۀ انصاف و نقد آنها
در ارتباط با این نظریه، چهار نوع مطالعۀ پژوهشی در زمینههای، پرداخت ساعتی زیاد، پرداخت واحدی زیاد، پرداخت ساعتی کم، و پرداخت واحدی کم انجام گرفته است(گودمن و فریدمن، ۱۹۷۰ ).
-پرداخت ساعتی زیاد
فرضیۀ اساسی این است که آزمودنیهای دریافت کننده پرداخت ساعتی[16] زیاد تولید خود را به عنوان وسیلهای برای کاهش بیانصافی افزایش میدهند. چهار مطالعۀ (ادمز و روزنبام[17]، ۱۹۶۲؛ اروود[18]، ۱۹۶۱؛ گودمن و فریدمن، ۱۹70؛ پریچارد، جورگنسون، و دونت[19]، ۱۹۷۰) این فرضیه را به طور کلّی، مورد تأیید قرار دادهاند. ایوان و سیمونز[20](۱۹۶۹)، و اندرسون و شلی[21](۱۹۷۰) بین بهرهوری گروههای دریافت کنندۀ پرداختهای زیاد و پرداختهای منصفانه تفاوتی ندیدند. سه مطالعۀ (فریدمن و گودمن[22]، ۱۹۶۷؛ لالر[23]، ۱۹۶۸b، و واینر[24]، ۱۹۷۰) یافتههایی به دست آوردهاند که برخی مؤید و بعضی غیر مؤید بودهاند.
-پرداخت واحدی زیاد
فرضیۀ اساسیدر اینجا این است که آزمودنیهایی که از پرداخت زیاد با نرخ واحدی برخوردار میشوند نسبت به کسانی که به صورت منصفانهای به آنان پرداخت میشود تولیدی با کیفیت بالاتر و کمیت پایینتر خواهند داشت. ادمز و روزنبام(۱۹۶۲)، ادمز(۱۹۶۳)، ادمز و جکوبسن[25](۱۹۶۴)، و گودمن و فریدمن(۱۹۶۴) کمیت کمتر و کیفیت بیشتر را برای گروه برخوردار از پرداخت زیاد گزارش کردهاند. لالر و دیگران(۱۹۶۸) در جلسۀ اول آزمایش خود از این رابطه حمایت کرده اند، لیکن در جلسات بعدی آزمایش این رابطه به دست نیامده است. وود[26]و لالر(۱۹۷۰) برای آزمودنیهای سامانۀ پرداخت واحدی، کمیت کمتر گزارش دادهاند. مور[27](۱۹۶۸) دادههایی ارائه داده است که با پیش بینیهای نظریۀ انصاف مغایرت داشتهاند.
-پرداخت ساعتی کم
فرضیۀ اساسی در اینجا این است که آزمودنیهای حالت آزمایشی پرداخت ساعتی کم دروندادهای خود را کاهش میدهند تا به یک موازنه بین درونداد-بازده دست بیابند. تغییر در دروندادها میتواند کمیت یا کیفیت بروندادها را تحت تأثیر قرار بدهد. چهار مطالعه در ارتباط با سامانۀ پرداخت ساعتی کم فرضیۀ ادمز را مورد آزمون قرار دادهاند. یک مطالعه توسط ایوان و سیمونز(۱۹۶۹) و یک مطالعه توسط پریچارد و دیگران(۱۹۷۰) از فرضیه پرداخت ساعتی حمایت به عمل آوردهاند. مطالعه دیگری توسط ایوان و سیمونز(۱۹۶۹) فرضیۀ پرداخت کم را حمایت نکردهاند. هر چند، به دلیل کیفیت بالاتر دو مطالعه، مؤید به نظر می رسد که نتایج آنها شواهد مثبت مستدلی برای فرضیۀ پرداخت ساعتی کم باشند.
-پرداخت واحدی کم
فرضیۀ اساسی پرداخت کم با نرخ واحدی عبارت از این است که آزمودنیهای سامانۀ پرداخت کم با نرخ واحدی تعداد زیادی از بروندادهای با کیفیت پایین تولید خواهند کرد، چه این نوع بروندادها افزایش بازدهها را بدون افزایش چشمگیر دروندادها اجازه میدهند. مطالعه لالر و اوگارا[28](۱۹۶۷) این فرضیه را به گونهای موفقیتآمیز آزمودهاند. این دو مطالعه هر دو کمیت بیشتر و کیفیت کمتر را از آزمودنیهای سامانۀ پرداخت کم با نرخ واحدی گزارش دادهاند. افزون بر این، لالر و اوگارا(۱۹۶۷) گزارش دادهاند که آزمودنیهای این سامانه شغل را جالب- یک بازده- و در عین حال سادهتر و کمتر چالشانگیز ادراک کردهاند.
خلاصه، به نظر گودمن و فریدمن(۱۹۷۰) دادههای این مطالعات از فرضیۀ ادمز حمایت به عمل میآورند. هر چند، به دست دادن حمایت کامل از این فرضیه نیازمند مطالعات بیشتری است. دو مطالعۀ مطرح شدۀ فوق، احتمالاً از مطالعات دیگر مربوط به نظریۀ انصاف در خصوص عملکرد، آزادتر از تبیینهای جایگزین باشند.
ه) گسترش نظریۀ انصاف
والستر، برشاید و والستر[29](۱۹۷۳) فرمول اصلی نظریۀ انصاف(فرمول۱) را تنها مناسب موقعیتهایی میدانند که همۀ شرکتکنندگان در تعاملها دروندادهای مثبت داشته باشند. این فرمول در ارتباط با روابط اجتماعی که دروندادها ممکن است منفی یا مثبت باشند مناسب نیست. مثلاً، برحسب فرمول ۱، موقعیت زیر برابر و منصفانه تلقی میشود. درونداد شخص= ۵ ، برونداد شخص= ۱۰- ، درونداد دیگری= ۵- ، برونداد دیگری= ۱۰. قرار دادن این ارقام در فرمول ۱ دو نسبت مساوی با ۲- به شرح زیر به دست میدهد:
نسبت شخص ۲- =
نسبت دیگری ۲- =
با بررسی دقیق این موقعیت، مسلماً چنین رابطهای منصفانه احساس نمیشود. والستر و دیگران(۱۹۷۳) فرمول ۴ در زیر را برای محاسبۀ منصفانه بودن یک رابطه، جایگزین فرمول ۱ کردهاند:
فرمول ۴
در این فرمول قدر مطلق درون داد شخص و قدر مطلق درون داد دیگری است.
در فرمول ۴، بازدهها(O) به عنوان پیامدهای مثبت و منفی تعریف میشوند که هر یک از دو طرف در نتیجۀ تعامل خود با طرف دیگر بهدست میآورد. به تبعیت از هومانز[30](۱۹۶۱)، بازدههای مثبت را به عنوان"پاداشها" و بازدههای منفی را به عنوان"هزینهها" در نظر میگیریم. مجموع بازدههای فرد در یک تعامل برابر است با پاداشهای دریافتی او منهای هزینههای پرداخت شدهاش.
درون دادها(I) نیز به عنوان مساعدتهای هر یک از دو طرف در جریان یک مبادلۀ اجتماعی در نظر گرفته میشوند که فرد را مستحق پاداشها یا هزینهها میسازند. دروندادهای منجر به پاداش، دارایی و دروندادهای منجر به هزینه، بدهی تلقی میشوند.
با توجّه به کاربرد بسیار گستردۀ صورتبندی جدید والستر و همکاران(۱۹۷۳) از نظریۀ انصاف میتوان آن را نظریۀ گسترش یافتۀ انصاف نامید و گزارههای آن را ارائه کرد. نظریۀ گسرش یافتۀ انصاف علاوه بر بررسی مبادلههای اجتماعی در دنیای کار برای تحلیل مبادلهها در عرصههای اجتماعی متعدد دیگر نیز به کار رفته است، از جمله در زمینه روابط صمیمانه(وان یپرن و بووئونک[31]، ۱۹۹۰؛ مایکلز، ادواردز و ایکاک[32]، ۱۹۸۴؛ اسپرچر[33]، ۱۹۸۶) و در ارتباط با سازگاری و ناسازگار در روابط زناشویی(داویدسون[34]، ۱۹۸۴؛ شافر و کیت[35]، ۱۹۸۰).
گزارههای نظریۀگسترش یافتۀ انصاف
گزارة۱. افراد تلاش می کنند تا بازدههای خود را بیشینه کنند.
گزارة ۲ الف. گروهها میتوانند با فراهم ساختن سامانههای قابل قبول برای تقسیم منصفانة پاداشها و هزینهها میان اعضاء پاداش جمعی را بیشینه سازند.
گزارة ۲ ب. گروهها عموماً به اعضائی که با دیگران منصفانه رفتار میکنند پاداش میدهند و اعضائی را که با دیگران غیر منصفانه رفتار میکنند تنبیه مینمایند.
گزارة ۳. هنگامی که افراد خود را درگیر روابط نامنصفانه بیابند دچار درماندگی میشوند و هر چه رابطه، نامنصفانهتر باشد درماندگی بیشتر میشود.
گزارة ۴. افرادی که دریابند در یک رابطة نامنصفانه درگیرند تلاش به عمل میآورند تا با برقراری مجدد انصاف درماندگی خود را برطرف سازند.
فرد درگیر در یک رابطه نامنصفانه برای برقراری مجدد انصاف: میتواند به برقراری انصاف واقعی در مورد رابطه بپردازد و یا میتواند انصاف روانشناختی برقرار سازد. فرد میتواند با دگرگون ساختن مناسب بازدهها یا دروندادهای خود و یا با تغییر بازدهها و یا دروندادهای دیگری به برقراری انصاف واقعی مبادرت ورزد. راههای زیرکانهای که افراد برای برقراری انصاف در روابط نامنصفانه به آن ها متوسل میشوند در مقاله ادمز(۱۹۶۳) آمدهاند.
با توجّه به صورت بندی جدید والستر[36]، برشاید و والستر(1973)، نظریة انصاف علاوه بر بررسی مبادلههای اجتماعی در دنیای کار، برای تحلیل مبادله، در عرصههای اجتماعی متعدد به کار رفته است؛ از جمله در زمینة روابط قربانی – آسیب رسان [37](والستر و همکاران، 1973)، روابط یاری گر(هاتفیلد و اسپرچر[38] ، 1983)، روابط دانشجویی[39](بانک ، درج، جانس و هایستکن[40]، 1993)، روابط دوستان(بانک و پرینس[41] ، 1988، مسمان، کاناری و هاوس،2000) و روابط زناشویی(کیت، لوید و لونگ[42]، 1988، داوید سون[43]، 1984، شافر[44]،1980). کاربرد نظریة انصاف در زمینة روابط زناشویی و ازدواج در چندین مطالعة تجربی داخل کشور توسط خجسته مهر(1391 الف ، 1391 ب، 1392 الف و 1392 ب) مورد آزمون قرار گرفته است.
و) تحقیقات مربوط به کاربرد نظریة انصاف در دنیای خانواده و ازدواج و نقد آنها
1. مدّت رابطه ونوع آن
از متغیرهای اثرگذار بر انصاف مدّت دوام رابطه و نوع رابطه است. مطالعات نشان میدهد که ادراک انصاف در زوجین در چرخة زندگی خانواده[45] متفاوت است(از جمله شافر و کیت[46]1981). همچنین مطالعة خجسته مهر و طاهر زاده(1392 الف) نیز نشان داد که رابطة بین چرخة زندگی خانواده و ادراک انصاف یک رابطة منحنی است.
2. جنسیت
شواهد پژوهشی مختلف در زمینة روابط صمیمانه و ازدواج نشان میدهد که جنسیت نقش مهمی را در ادراک انصاف بازی میکند(از جمله اسپرچر ،b2001، ایگلی[47] ،1987، ون وای پرن و بانک،1990، فینچام و لینفیلد[48]، 1997). موضوع اصلی که در مورد نقش جنسیتی وجود دارد این است که زنان نسبت به رابطه، حساستر و از مسائل ارتباطی آگاهترند(پولک، 2011). مطالعات تجربی خجسته مهر(1391 الف ،1391 ب ، 1392 الف و 1392 ب) نیز مشخص ساخت که زنان کمتر از مردان رابطه منصفانه تجربه می کنند.
3. تقسیم کارهای خانه
درخصوص انصاف در تقسیم کارهای خانه مانند کار منزل ومراقبت و تربیت فرزندان مطالعات فراوانی صورت گرفته است. شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد حتّی زمانی که زنان شاغل هستند بیشتر مسئولیت های خانه را به عهده دارند (از جمله دون [49] 2000؛ کولترن[50] ، 2000). شچوری و زیو[51](2007) در پژوهش خود مشخص ساختند که مردان حتی وقتی کارهای زنان را در منزل انجام می دهند رابطة خود با همسرشان را منصفانه نمیدانند. پژوهش خجسته مهر و همکاران(1391 الف) نشان داد که زنان در مقایسه با مردان در انجام کارهای خانه و مراقبت و نگهداری فرزندان انصاف کمتری را در رابطه زناشویی خود تجربه میکنند.
4. کیفیت زناشویی
روابط منصفانه نسبت به روابط غیر منصفانه رضایت بخش ترند. پژوهشهای متعددی(از جمله فری و رادکلیف[52]، 1998) مشخص کرده اند که بین ادراک انصاف و رضایت و کیفیت زناشویی رابطة مثبتی وجود دارد. پژوهش خجسته مهر(1391 الف و 1391ب) نیز نشان داد که بین ادراک انصاف در کارهای خانه و انصاف در نگهداری از فرزندان و کیفیت زناشویی رابطة مثبت وجود دارد. آیدا و فالبو[53](1991) دریافتند زوجینی که در ازدواجشان برای خود و همسرشان حقوق مساوی قائلند رضایت زناشویی بیشتری را گزارش میکنند تا زوجینی که به حقوق مساوی در رابطه قائل نیستند. این یافته با بخشی از یافتة پژوهشی خجسته مهر و جعفری (1391ب) همسو است که بیان می کند بین ایدئولوژی برابر نگر مردان و هماهنگی زناشویی آنها رابطة مثبت وجود دارد، اما با این بخش از پژوهش خجسته مهر که بیان میکند بین ایدئولوژی برابر نگر زنان و هماهنگی زناشویی آنها رابطة منفی وجود دارد ناهمسو است. همچنین پژوهش اسپرچر(a2001 و b2001) و رابین (1996) مشخص ساختند که بی انصافی ناشی از بهرهمندی کم با نارضایتی زناشویی مرتبط است.
5. رفتار
6. آغاز رابطه، رابطة موجود، جدایی یا طلاق
هر چند کاربرد نظریة انصاف در روابط زناشویی اکثراً مربوط به رابط موجود طرفین رابطه است، ولی پژوهشگران از نسخة سادهتر نظریة انصاف یعنی فرضیة همتایی[57](شباهت) در مورد انتخاب همسر نیز استفاده میکنند. مطابق این فرضیه، افراد فردی را به عنوان همسر خود انتخاب میکنند که از نظر ویژگیهای مطلوب شبیه خودشان باشد(برشاید، دیون[58]، والستر و والستر، 1971). پژوهش های اسپرچر و شوارتز(1994)، هاتفیلد، یوتنس و تراپمن[59](1979)، پولک(2011) و متسی، کاپاچ و بهلاوس[60](1989) نیز به نقش انصاف در جدایی و طلاق میپردازند. پژوهشهای خجسته مهر( 1391الف ، 1391 ب، 1392 الف ، 1392 ب) نشان داده است که افراد قبل از این که فکر جدایی داشته باشند در جریان روابط زناشویی، منصفانه بودن و غیر منصفانه روابط خود را ارزیابی میکنند. بر پایة پژوهش خجسته مهر(1392 الف) و نیز نیکولز و شوارتز(1998) ادراک انصاف در مراحل اول و آخر چرخة زندگی و بیانصافی در مراحل دوم و سوم امکان دارد تجربه شود و ادراک بیانصافی آن طور که داک (1982) بیان کرده است خاص دورة انحلال رابطة زناشویی نیست.
برخی از پژوهشها، از جمله دسمارایس و لرنر[61](1989)؛ کیت، لویدی، هنتن و لاریسون[62](1982) و اسپرچر (b 2001) به تحریف نقش انصاف در متغیرهایی نظیر رضایت، سازگاری و تعهد زناشویی توسط سایر متغیرهای مبادله، نظیر پاداش و سرمایه و غیره مربوط میشود. بنا بر نظر پولک(2011) پژوهشها باید به جای مجزا کردن متغیرهای مبادله (انصاف، برابری، پاداش، جایگزین های رابطه)، آنها را یک جا و در یک مطالعه ترکیب کنند تا سهم آنها در پیش بینی بازده های زناشویی مشخص شوند. براساس این پیشنهاد، خجسته مهر(1391 ب) دریافت که ایدئولوژی برابر نگر جنسیتی اثر مستقیمی بر هماهنگی و ناهماهنگی زناشویی دارد ولی اثر غیر مستقیم این متغیر(از طریق انصاف) بیشتر است. به طور کلی پژوهش خجسته مهر(1391 ب) نشان داد سهم انصاف در مقایسه با دیگر متغیر مبادله(برابری)، در پیش بینی هماهنگی زناشویی بیشتر است.
ز) فرهنگ بستگی نظریة انصاف
تحقیقات نشان میدهد که احساس انصاف و بیانصافی در موقعیتهای مشابه در فرهنگهای مختلف متفاوت است. شییر، کومار، و استین کمپ[63](۲۰۰۳) در ارتباط با روابط درون سازمانی تفاوتهایی را در واکنشهای کارکنان نمایشگاههای اتومبیل نسبت به احساس بیانصافی در روابط خود با تاُمین کنندگان اتومبیلهای خود گزارش دادهاند. نتایج آنان حاکی از آن بودند که در شرکتهای هلندی، همانطور که بیانصافی منفی(وقتی که نسبت بازدهها به دروندادهای شخص کمتر از نسبت متناظر دیگری است) افزایش مییابد، خصومت افزایش و اعتماد کاهش مییابد و تداوم رابطه نیز کمتر میشود. امّا، احساس گناه تحت تأثیر بیانصافی منفی قرار نگرفت. در ایالات متحدة آمریکا، همانطور که بیانصافی منفی افزایش مییابد کارکنان نمایشگاههای اتومبیل خصومت بیشتر، اعتماد کمتر و تداوم رابطة کمتر را گزارش دادند. با اینکه فرض شده بود که بیانصافی منفی در احساس گناه تأثیری ندارد، دادهها نشان دادند که با افزایش بیانصافی منفی احساس گناه کاهش یافت.
در همین رابطه تعدادی از مطالعاتی که در ارتباط با نظریة انصاف در کشورهایی غیر از ایالات متحده انجام گرفتهاند، حاکی از آنند که مردم به هنگام توزیع یا تخصیص منابع بر اساس نیاز یا برابری عمل میکنند تا بر پایة انصاف(چن[64]، ۱۹۹۵؛ جرگن، مورس، و جرگن[65] ،۱۹۸۰).در مطالعهای توسط وایک، بوگان، و مارویاما[66](۱۹۷۶) معلوم شد که در مقایسه با دانشجویانایالات متحده، دانشجویان هلندی تمایل به ترجیح یک نسبت کلی پایینتر از انصاف داشتند. همچنین، از مطالعهای توسط فلدمن[67](۱۹۶۸) چنین برمیآید که در ایالات متحده مردم بیشتر برای برقراری مجدد انصاف انگیزه دارند تا در فرانسه و یونان.
برخی از تحقیقات بین فرهنگی جدیدتر به این نتیجه رسیدهاند که خصوصیات فرهنگی فردگرایی و جمعگرایی در ترجیح افراد برای انصاف، برابری یا نیاز به عنوان اساس و پایهای برای توزیع منابع تأثیر داشتهاند (به فیشر و اسمیت[68] ( ۲۰۰۳) و ژائو و مارتوکچیو[69] (۲۰۰۱) مراجعه شود). اسکیبا و روزنبرگ[70] (۲۰۱۱) در یک مقالة تحلیلی استدلال میکنند که در نیمه دوم قرن بیستم، نظریة انصاف عنصر مهمی در دنیای کار محسوب میشد و منصفانه بودن سامانههای پاداش و موازنه میان بخشهای تجارت، دولت و جامعه(کارکنان سازمانها) را ایجاب میکرد.
ح) انطباق پذیری نظریة انصاف با آموزههای دینی
مطابق نظریة انصاف، مردم در تعاملات اجتماعی، بین خود و افراد دیگری که مرجع آنان هستند از لحاظ دو عامل عمده درون دادها و بازدهها دست به مقایسههایی میزنند. مطابق این نظریه حالت انصاف وقتی برقرار است که شخص احساس کند نسبت بازدهها(دستاوردها) به درون دادهای(مشارکتهای) خودش با نسبت متناظر بازدهها به درون دادههای دیگری مساوی است. برعکس، اگر شخص ادراک کند نسبت بازدهها به درون دادهای او با نسبت متناظر بازدهها به درون دادهای دیگری مساوی نیست برای او یک حالت بیانصافی به وجود میآید. حالت بی انصافی ناشی از بازده(دستاورد) کم به واکنش هیجانی منفی(خشم) و حالت بی انصافی ناشی از بازده (دستاورد) زیاد به واکنش هیجانی احساس گناه منجر میشود.
سؤال عمده این است که نظریة انصاف با تعبیری که در این نوشتار به تفصیل آمده است مصداقی در آموزههای دینی دارد؟ برای فهم بهتر معنا و مفهوم انصاف در آموزههای دینی لازم است به روایتی از دوران کودکی رسول گرامی اسلام(ص) اشاره کنیم. پیامبر(ص) هنگامی که هفت ساله شد، روزی به دایهاش حلیمه سعدیه فرمود: «برادرانم کجا هستند؟ جواب داد: فرزند عزیز آنان گوسفندانی را که خداوند به برکت وجود تو به ما مرحمت کرده است به چرا میبرند، طفل گفت: مادر دربارة من با انصاف رفتار ننمودی، حلیمه پرسید چرا؟ محمد(ص) فرمود: آیا سزاواراست که من در سایة خیمه باشم و شیر بنوشم و برادرانم در بیابان در برابر آفتاب سوزان باشند». پیامبر اکرم(ص) در این سخن، با مقایسة نسبت بازدههای خود به درون دادهایش با نسبت متناظر بازدهها به درون دادهای برادرانش به خوبی مفهوم تجربة احساس انصاف و بی انصافی را بیان نموده است. در واقع پیامبر(ص) در پاسخ به مادر خود مفهوم انصاف را که از خصلتهای زیبای انسانی است به خوبی بیان نموده و رعایت آن را متذکّر شده شده است.
همچنین میتوان معنای تجربة انصاف و بی انصافی را به طرز زیبایی در کلام امیرالمومنین(ع) به فرزندش دریافت: «ای پسرکم در آن چه بین تو و دیگری هست خود را ترازو قرار بده، پس برای دیگری بپسند آن چه برای خود می پسندی و آن چه برای خود نمی خواهی برای دیگری هم نخواه و ... (نهج البلاغه). در این نوشته حضرت علی(ع) خویشتن انسانی را در تعامل اجتماعی با دیگران، سنجه و ترازوی انصاف و رعایت آن می داند. در واقع نهاد انسانی همة انسانها می تواند داوری امر عدالت و انصاف را انجام داده و گستره عمل آن را نه تنها در سطح فردی بلکه در سطح اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز تعمیم دهد(درخشنده ، 1386).
مطابق نظریة انصاف، در خلال فرآیند اجتماعی شدن، افراد شرطی شدهاند تا اصول مطرح شده در این نظریه را تصدیق کنند و بپذیرند. در این که تجربة ادراک بی انصافی و انصاف امری ذاتی و در طبیعت انسان قرار دارد یا نه، در نظریة انصاف مستقیماً حرفی به میان نیامده است، اما آیة 125 سوره انعام به فطری بودن رفتار منصفانه اشاره دارد: «هنگامی که سخن میگویید عدالت را رعایت کنید حتی اگر در مورد نزدیکانتان باشد ...». بنابراین، مطابق شریعت اسلام و آموزه های قرآنی و روایتی ائمة اطهار زمینه واکنش به انصاف و بیانصافی در درجة اول امری فطری است ولی عوامل محیطی و هوا و هوسهای شخص آن را به انحراف میکشاند.
از محورهای دیگر انطباق پذیری نظریة انصاف با آموزههای دینی مربوط به بازدههای ارتباطی ادراک انصاف است. مطابق با آنچه با تفصیل در این نوشتار آمد بسیاری از پژوهش های خارجی و داخلی به تأثیر روابط منصفانه بر تعهد سازمانی، رضایت زناشویی، صمیمیت زناشویی و تعهد و حفظ روابط اشاره داشتند. در آموزههای دینی به کرّات به فضیلتهای رفتار منصفانه اشاره شده است. به عنوان مثال حضرت علی(ع) به زیبایی به فضیلتهای این خصلت اخلاقی اشاره فرموده است:
1- رعایت انصاف اختلافها را از بین میبرد و موجب الفت و همبستگی میشود(عزرالحکم، جلد 2، ص30، ح 1702)
2- انصاف داشتن باعث افزایش دوستان میگردد(نهج البلاغه، حکمت 231).
3- زکات قدرت انصاف است(عزرالحکم،ج 4، ص 105، ح 5448).
4- هرکس با انصاف باشد انصاف میبیند(بحارالانوار ج 95، ص 298، ح 17)
5- هرکس عزّت را با ظلم و باطل طلب کند، خداوند به انصاف و حق ذلت نصیبش مینماید(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 30، ح 53).
یک محدودیت عمده در نظریة انصاف این است که پژوهش در بارة تجربه ادراک انصاف و بیانصافی تا کنون اکثراً محدود به موقعیتهایی است که در آنها دروندادها و به ویژه بازدهها مادّی هستند. این که آیا این نظریه تعمیم پذیر به دروندادها و بازدههای معنوی هست یا نه، نیاز به پژوهش تجربی دارد. در قرآن کریم به کرّات بندگان را به رعایت انصاف نسبت به خدا دعوت کرده است. قرآن کریم میان دانا و نادان، مؤمن و کافر، مجاهد و غیرمجاهد فرق میگذارد(سوره زمر آیه 9، نساء آیه 95، حدید آیه 10). به کارگیری گزارههای دینی (درون دادها و بازدهای معنوی در قالب طرح های تجربی) بی شک بر رشد و غنی سازی نظریة انصاف میافزاید. البته این محدودیت تا حدی برگرفته از این است که این نظریه از اصول اقتصادی ریشه گرفته است.
یکی دیگر از محدودیتهای نظریة انصاف این است که تاب آوری افراد، از خودگذشتگی، خودخواهی، هواپرستی را که ممکن است در زمان تصمیم گیری با آنها مواجه شوند نادیده میگیرد(پولک، 2011). خداوند متعال در سورة نساء آیة 135 با ظرافت خاصّی پیروی از هوا و هوسهای نفسانی را مانع رفتار منصفانه میداند. از جمله متغیرهایی که در آموزههای دینی به عنوان پیش بین رفتار منصفانه به آن اشاره شده است متغیر شخصیتی «خود را به جای دیگری گذاشتن[71]» است. میتوان به وجود این متغیر پیشبین انصاف را در سفارش امیرالمومنین(ع) به فرزندش دریافت(نهج البلاغه، 1351، ص 921، وصیت شماره 31). مسلماً در صورتی که فردی بتواند خود را به جای دیگری بگذارد با دیگران به گونهای رفتار میکند که دوست دارد با او رفتار کنند.
گزارههای نظریة انصاف در خصوص رفع بیانصافی نیز در مقایسه با گزارههای تعالیم اسلامی با محدودیتهایی مواجهاند. مطابق تعالیم اسلامی فرد مسلمان میتواند با بهرهوری از صفت اخلاقی احسان نسبت به کسی که به او بیانصافی روا داشته است رفتار منصفانه نشان دهد.
نظریة انصاف در تبیین آغاز شکل گیری رابطة زناشویی در مقایسه با گزارههای دینی با محدودیت ولی درخصوص حفظ و ادامة رابطه و حتی جدایی و طلاق همخوانی دارد. مطابق آیة 21 سورة روم فلسفة شکلگیری رابطة زناشویی بر رویکرد تعاونی مبتنی است نه رویکرد مبادلهای. مطابق این آیه، قرآن هدف ازدواج را آرامش طرفین و رفع نیازهای همدیگر میداند. مطابق تعالیم قرآنی ماهیت رابطهای مثل ازدواج فراتر از رابطه مبتنی بر سود و زیان است. مبتنی بر گزارههای قرآنی حفظ و ادامۀ زندگی شایسته و لزوم یک طلاق شایسته و معروف را رعایت روابط منصفانۀ زن و شوهر میداند. خداوند در سوره نساء آیه 19 و در سوره طلاق آیه 2 به ترتیب زنان و شوهران را به رفتار معروف، شایسته و منصفانه دعوت میکند.
همانطور که به تفصیل در این نوشتار آمده پژوهشهای تجربی داخلی و خارجی نیز بر نقش رفتار منصفانۀ زوجین در حفظ رابطۀ زناشویی صحّه گذاشته است.
از محورهای دیگر انطباق پذیری پژوهشهای تجربی داخلی و خارجی نظریۀ انصاف با معارف و آموزههای دینی این است که متغیر ادراک انصاف وابسته به جنس است. مطابق آنچه در این نوشتار آمد، اکثر پژوهش های داخلی و خارجی هم نشان دادهاندکه زنان در مقایسه با مردان کمتر رابطۀ خود را منصفانه میدانند. خداوند متعال در قرآن مجید(سوره نساء آیه 19 و سوره طلاق آیه 2)، مردان و زنان و به ویژه مردان را به رفتار شایسته (منصفانه) با زنان(چه به هنگام رابطه زناشویی و چه به هنگام طلاق) دعوت میکند. خداوند متعال با علم به این که مردان ممکن است به علّت هواپرستی و انحراف از حق، به زنان ظلم کنند چنین دستوری داده است. رسول خدا(ص) نیز فرموده است: یکدیگر را به رفتار نیک با زنان سفارش کنید(صحیح بخاری، ج 5 ص 1987 ، ح 4890).
به طور کلّی از محدودیت های عمدۀ نظریۀ انصاف این است که افراد بر طبق راههای منطقی و حساب شده عمل میکنند که به بازدههایی که از رابطه نصیبشان میشود ارتباط نزدیکی دارد. اما همیشه افراد منطقی و حساب شده عمل نمیکنند. بسیاری از افراد آن طور که نظریۀ انصاف بیان میکند روابط اجتماعی خود را بر اساس سود و زیانهای مادی ارزیابی نمیکنند. ارزشهای شخصی ممکن است پاداش کافی برای فرد باشند. متغیرهایی که در گزارههای دینی به آن اشاره شده است و از عوامل تسهیل کننده، بازدارنده و یا تعدیل کننده رفتار یا ادراک انصاف به حساب میآیند، میدانی بزرگ برای آزمون و رشد نظریۀ انصاف فراهم میکند.
ط) نتیجه گیری و دستاوردها برای توسعه و تعالی جامعه ایران
نظریۀ انصاف نقشۀ راه مناسبی برای فهم جنبههای مختلف روابط بین فردی انسانها فراهم کرده است. این نظریه برای حفظ، شروع و انحلال رابطه، تبیینهای مناسبی ارائه نموده است این نظریه توانسته است به افراد کمک کند تا چگونه روابط بین فردی خود را استحکام بیشتری ببخشند. بسیاری از پژوهشهای تجربی داخلی و خارجی که در این نوشتار مورد بحث و نقد قرار گرفتند، از این نظریه حمایت کردهاند و نشان دادهاند که وقتی افراد در محیطهای شغلی و سازمانی و موقعیتهای زناشویی و ازدواج و موقعیتهای دوستانه، روابط خود را منصفانه ارزیابی کنند، تعهد سازمانی، رضایت و صمیمیت و آرامش زناشویی، و روابط صمیمانهتری را احساس میکنند. این پژوهشها همچنین نشان دادهاند ادراک غیر منصفانه روابط شغلی، زناشویی و دوستانه با کاهش ساعات کار، کاهش کیفیت کار، ترک سازمان، تخریب اموال عمومی، ناسازگاری زناشویی، جدایی و طلاق زوجین، طلاق بد، و دامن زدن به منازعات دوستان و اعضای خانواده و دشمنی بین آنها به همراه دارد. البته، مطابق نتایج پژوهشهای تجربی داخلی و خارجی این نظریه از لحاظ میزان تعمیمپذیری با محدودیتهایی روبرو است. مثل اینکه این نظریه، یک نظریۀ وابسته به جنس است و بیشتر به نفع مردان است تا زنان. از جمله محدودیتهای دیگر این نظریه این است که بیشتر قابل تعمیم به درون دادهها و بازدههای مادّی است. این که تجربۀ ادراک انصاف شامل درون دادهها و بازدههای معنوی مثل ارزشها و ثواب اخروی میشود یا نه نیاز به پژوهشهای تجربی دارد. اینکه تحقیقات بین فرهنگی در خصوص حسّاسیت به انصاف و رفتارهای رفع بیانصافی نتایج متفاوتی بهدست داده اند، از دیگر محدودیتهای این نظریه قلمداد میشود.
این نظریه و نقد آن دستاوردهای مهم روانشناختی و جامعه شناختی برای مدیران صنایع، روانشناسان اجتماعی و روانشناسان صنعتی و سازمانی، روانشناسان خانواده و ازدواج، زوجین و کارکنان صنایع به همراه دارد. با توجّه به نقش اثبات شدۀ تجربی ادراک انصاف بر عملکرد سازمانی و شغلی، باید سیستم جبران خدمت کارکنان به نحوی صورت گیرد که احساس نکنند در رابطۀ خود با سازمان به آنان ستم شده است، چرا که طبعاً این احساس بازدههای روانشناختی نامطلوب و عملکرد شغلی نامناسبی به همراه خواهد شد. روانشناسان و مشاوران خانواده نیز با الهام از این نظریه میتوانند در مشاورهها و آموزشهای خود به زوجین آنها را با زندگی و معاشرت منصفانه آشنا کنند. شواهد نشان میدهند که ادراک منصفانه از رفتارهای همسر تأثیر قابل توجهی بر بازدههای زناشویی دارد. این که زوجین به ویژه مردان چگونه با همسران خود تعامل کنند تا همسرشان از بودن با او احساس انصاف و رضایت کنند از دستاوردهای مهم نقد این نظریه قلمداد میشود. درِ این نظریه به روی روانشناسان اجتماعی بسته نیست. پژوهشهای تجربی متعدد این روانشناسان، برای شناسایی متغیرهای تعدیلگر، بازدارنده و میانجی متغیر انصاف بر رشد و غنای نظریۀ انصاف میافزاید.
نظریۀ انصاف و نقد آن دستاورد مهمی برای جذّابتر کردن توصیههای آموزههای دینی به رعایت انصاف در برداشت. اگر دین توصیه به رعایت انصاف میکند به این خاطر است که انصاف موجب دوری از دروغ، غیبت، تهمت و سایر رذائل اخلاقی است. پیدا کردن شواهدی تجربی بر اهمیت نقش انصاف در حفظ دوستی، رضایت شغلی، افزایش پیوند دوستی و تعهد سازمانی تأئیدی بر فلسفۀ توصیۀ دین به رعایت صفت اخلاقی انصاف است.
نقد این نظریه نشان داد که در آموزههای دینی مفاهیم عمیقی برای رشد و غنی کردن نظریۀ انصاف وجود دارد. مفاهیمی که روانشناسان را در فهم بهتر پیشبینیهای ادراک انصاف و نیز متغیرهای تعدیلگر و بازدارنده آن یاری میدهد. از جمله سازههای پیشنهادی آموزههای دینی برای پیشبینی ادراک انصاف عبارتند از: خود را به جای دیگران گذاشتن، قدرت، خودخواهی و هواپرستی، احسان و رحمت که نیاز به پژوهش تجربی دارند. تبدیل این سازهها به متغیرهای تجربی و بررسی آنها به عنوان پیشبینهای متغیر انصاف دستاوردهای مهم علمی را برای روانشناسان اجتماعی رقم خواهد زد.
منابع
خجستهمهر، جعفری، لیلا(1391 ب). اثر ایدئولوژی برابری جنسیتی بر هماهنگی و ناهماهنگی زناشویی با میانجی گری ادراک انصاف. مجله دستاوردهای روانشناختی، سال دهم، شماره دوم، ص 50-30.
خجستهمهر، رضا، طاهرزاده، نرگس(1392 الف). بررسی تغییرات ادراک انصاف در چرخه زندگی خانواده. زیر چاپ.
خجستهمهر، رضا، فرامرزی، سحر(1391 الف). بررسی نقش ادراک انصاف بر کیفیت زناشویی. مجله مطالعات روانشناختی، دوره 8، شماره 1؛ ص 50-30.
خجستهمهر، رضا، کاوند، مهری(1392 ب). نقش تعدیل کننده انصاف دینی در رابطه بین رفتارهای فداکارانه و صمیمیت زناشویی. زیر چاپ.
درخشنده، جلال(1386). عدالت از دیدگاه امام علی (ع). دو فصلنامه دانش سیاسی، شماره 5، ص 37-1.
شکرکن، حسین(۱۳۵۳). احساس نابرابری و اثرات آن در دنیای کار، مجله تربیتی جندی شاپور، سال دوم، شماره دوم، ۱-۱۶.
مکارم شیرازی، ناصر(1376)، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
نهجالبلاغه، فیضالاسلام(1351)، تهران، بینام.
References
Adams, J. S. (1963). Toward an understanding of inequity. Journal of Abnorma and Social Psychology, ,67, 422-436.
Adams, J. S. (1965). Inequity in social exchange. In L. Berkowitz (Ed.), Advances in Experimental Social Psychology.Vol. 2. New York: Academic Press.
Adams, J. S., & Jacobsen, P. R. (1964). Effects of wage inequities on work quality. Journal of Abnormal and Social Psychology, 69: 19-25.
Sprecher, S., & Schwartz, P. (1994). Equity and balance in the exchange of contributions in close relationships. In M.J. Lerner & G. Mikula (Eds.), Entitlement and the affectional bond (pp. 11-40). Plenum Press.
Aida, Y., & Falbo, T. (1991). Relationships between marital satisfaction, resources, and power strategies. Sex Roles, 24,43-56.
Adams, J. S., & Rosenbaum, W. E. (1962). The relationshipof worker productivity to cognitive dissonance aboutwage inequity. Journal of Applied Psychology, 46, 161-164.
Anderson, B., & Shelly, R. (1970). A replication of Adam's experiment and a theoretical formulation. Acta Sociologica, 13: 1-10.
Arrowood, A. J. (1961). Some Effects on Productivity of Justified and Unjustified Levels of Reward under Public and Private Conditions. Doctoral dissertation. University of Minnesota.
Blumstein, P,. & Schwartz, P (1983). American Couples: Money, Work, Sex, New York, NY: William Morrow and Company.
Berscheid, E., Dion, K., Walster, E., & Walster, G. W. (1971). Physical attractiveness and dating choice: A test of the matching hypothesis. Journal of Experimental social psychology, 7, 171-184.
Chen, C. C. (1995). New trends in rewards allocation preferences: A Sino-U.S. comparison. Academy ofManagement Journal, 38, 408–428.
Cate, R. M.,. Lloyd, S. A ,. Henton, J. M,. & Larson J. H (1982). Fairness and Reward Level as Predictors of Relationship Satisfaction. Social Psychology Quarterly, 45, 177-181.
Canary, D. J., & Stafford, L. (2001). Equity in maintaining personal relationships. In J. H. Harvey & A. E. Wenzel (Eds.), A clerical’s guide to maintaining and enhancing Close relationships. Mahwah. Nj: Erlbaum.
Dunne, G. (2000). Opting into motherhood: Lesbians blurring the boundaries and transforming the meaning of parenthood and kinship. Gender and Society, 14, 11–35.
Davidson, B. (1984). A test of equity theory for marital adjustment, Social Psychology Quarterly, Vol. 47, No. 1, 36-42.
Desmarais, s,. & Lener, M. J (1989). A new look at equity and outcomes as determinants of satisfaction in close personal relationship. Social Justic Research, 3, 105-119.
Duck, S (1982). Personal relations 4: Dissolving personal relationships. New York: Academic Press.
Coltrane, S (2000). Research on Household Labor: Modeling and Measuring the Social Embeddedness of Routine Family Work. Journal of Marriage and the Family, 62, 1208-1233.
Cate, R. M.,. Lloyd, S. A ,. Henton, J. M,. & Larson J. H (1982). Fairness and Reward Level as Predictors of Relationship Satisfaction. Social Psychology Quarterly, 45, 177-181.
Evan, W. M., & Simmons, R. G. (1969). Organizational effects of inequitable rewards: Two experiments in status inconsistency. IEEE Engineering Management Review, 1, 95–108.
Feldman, R. E. (1968). Response to compatriot and foreigner who seek assistance. Journal of Personality and Social Psychology, 10, 203–214.
Eagly,A.H. (1987). Sex differences in social behavior: A social-role interpretation. Hillsdale, NJ: Erlbaum.
Fincham, F. D. & Linfield, K. J. (1997). A new look at marital quality: Can spouses feel positive and negative about their marriage? Journal of Family Psychology, 11(4), 489-502.
Friedman, A., & Goodman, P. S., (1967). Wage inequity, self-qualifications, and productivity. Organizational Behavior and Human Performance, 2: 406-417.
Fischer, R,. & Smith, P. B (2003). Reward allocation and culture: A meta analysis. Journal of Cross – Cultural Psychology, 34, 251-68.
Gergen, K. J., Morse, S. J., & Gergen, M. M. (1980). Behavior exchange in a cross-cultural perspective. In H. C. Triandis, & R. W. Brislin (Eds.), Handbook of cross-cultural psychology (Vol. 5, pp. 121–153). Boston, MA: Allyn & Bacon
Goodman, P. S., & Friedman, A. (1970). An examination of Adams’ theory of inequity, Administrative Science Quarterly, 271-288.
Hatfield, E., Utne, M. K. & Traupmann, J. (1979). Equity theory and intimate relationships. In R. L. Burgess & T. L. Huston (Eds.), Social exchange in developing relationship. New York: Academic press.
Buunk, B.P., & Prins, K.S. (1998). Loneliness, exchange orientation and
reciprocity in friendships. Personal Relationships, 5, 1-14.
Buunk, B. P.,Doosje, B., Jans, L. G. M., & Hopstaken, E. M. (1993). Perceived reciprocity, social support, and stress at work: The role of exchange and communal orientation. Journal of Personality and Social Psychology, 65(4), 801-811.
Hatfield, E. & Sprecher, S. (1983). Equity theory and recipient reactions to aid. In
J. D. Fisher, A. Nadler, & B. M. DePalulo (Eds.), New directions in helping. New York, Academic Press.
Lawler, E. E. (1968a). Equity theory as a predictor of productivity and work quality, Psychological Bulletin, 70: 596-610.
Lawler, E. E. (1968b). Effects of hourly overpayment on productivity and work quality, Journal of Personality and Social Psychology, 10: 306-313.
Lawler, E. E., & O'Gara, P. W. (1967). Effects of inequity produced by underpayment on work output, work quality, and attitudes toward work, journal of Applied Psychology, 351:403—10.
Michaels, J. W., Edwards, J. N., & Acock, A. C. (1989). Satisfaction in intimate relationships as a function of inequality, equity, and outcomes, Social Psychology Quarterly, Vol. 47, No. 4, 347-357.
Messman, S. J., Canary, D. J., & Hause, K. S. (2000). Motives to remain platonic, equity, and the use of maintenance strategies in opposite-sex friendships. Journal of Social and Personal Relationships, 17, 67-94.
Metts, Cupach, and Bejlovec (1989) I love you too much to ever start liking you”: Redefining romantic relationships. Journal of Social and Personal Relatioship, 3, 259-274.
Moore, L. M. (1968). Effects of Wage Inequities on Work, Attitudes and Performance. Masters thesis, Wayne State University.
Nichols, M. P., & Schwartz (1998). Familt therpy concepts and methods. Needham, MA: Allyn & Bacon
Polk, D. M (2011). Evaluating fairness: critical assessment of equity theory. In Chadee, D (2011). Theories in social psychology. Blackwell Publishing Ltd.
Pritchard, R. D., Jorgenson, D. O. & Dunnette, M. D. (1970). The effects of perceptions of equity and inequity on worker performance and satisfaction. Working paper, Purdue University. Quarterly, 14: 224-237.
Robin, C (1996). Equal spouses – good friends: empowering couples through therapy. New York: Routledge.
Rogelberg, G. R. (2007). Encyclopedia of Industrial and Organizational Psychology, Sage Publications, Thousand Oaks, California.
Schafer, R. B., & Keith, P. M. (1980). Equity and depression among married couples, Social Psychology Quarterly, Vol. 43, No. 4, 430-435.
Scheer, L. K., Kumar, N., & Steenkamp, I. E. M. (2003). Reactions to perceived inequity in U. S. and Dutch interorganizational relationships, Academy of Management Journal, Vol. 46, N,. 3, 303-316.
Sprecher, S. (2001a). A comparison of emotional consequences of and changes in equity over time using global and domain-specific measures of equity. Journal of Social and Personal Relationships, 18, 477-501.
Shechory, M., & Ziv, R. (2007). Relationships between gender role attitudes,. role division, and perception of equity among heterosexual, gay, and lesbian couples, sex roles, 56, 629-638.
Sprecher, S. (2001b). Equity and social exchange in dating couples: Associations with satisfaction, commitment, and stability. Journal of Marriage and the Family, 63, 599-613.
Skiba, M. & Rosenberg, S. (2011). The disutility of equity theory in contemporary management practices, Journal of Business Studies, Vol. 17, No. 2, 1-19.
Sprecher, S. (1986). The relation between inequity and emotions in close relationships, Social Psychology Quarterly, Vol. 49,No. 4, 309-321.
Van Yperen, N. W., & Buunk, B. P. (1990). A longitudinal study of equity and satisfaction in intimate relationships, European Journal of Social Psychology, 20, 289-309.
Walster, E. Berscheid, E. & Walster, G. W. (1973). New Directions in equity research, Journal of Personality and Social Psychology, vol. 25, 2, 151-176.
Walster, E., Traupmann, J. & Walster, G.W. (1978). Equity and Extramarital Sexuality. Archives of Sexual Behavior. 7;2: 127-142.
Weick, K. E., Bougon, M. G., & Maruyama, G. (1976). The equity context. Organizational Behavior and Human Performance, 15, 32–65.
Wilkie, J. R.. Ferree, M. M & Ratcliff, K. S (1998). Gender and Fairness: Marital Satisfaction in TwoEarner Couples. Journal of Marriage and the Family 60: 577-594.
Wiener, J.(1970). The effect of task and ego oriented performance on two kinds of overcompensation inequity. Organizational Behavior and Human Performance, 5, 191-208.
Wood, I. &. Lawler, E. E. (1979). Effects of piece-rate overpayment on productivity. Journal of Applied Psychology, 54: 234-238.
Zhao, J., & Martocchio, J. (2001). Chinese and American managers’ compensation award decisions: A comparative policy-capturing study. Personnel Psychology, 54, 115–135.
Evaluating Equity Theory: a Step toward Developing Desirable Relationships in the World of Work and Marital Relationships in Iran
Hossein Shokrkon,Ph.D
Shahid Chamran University of Ahvaz
Reza Khojasteh Mehr,Ph.D
Shahid Chamran University of Ahvaz
Abstract
Equity theory is a conceptualization based on the causes and consequences of people’s perceptions of fairness and unfairness in their relations with others. A number of social psychology theories have been developed to help explain how people evaluate their relationships, one of which is equity theory. Peoples’ perceptions of their relationship can help them to build, maintain and repair or dissolve their relationship with others. This article describes the equity theory with regard to exchanges in the world of work and marital relationships. The extended form of the theory and the propositions of the both forms of the theory are presented. The supporting external and internal empirical evidence from the world of work and from the marital relationships are discussed and critiqued. Furthermore, the concept of fairness in the Islamic perspective and the compatibility of the equity theory with the Islamic regulations and the Islamic-Iran cultural context are discussed.
Keywords: equity theory, input, outcome, social relation, Islamic perspective.
[1] - استاد دانشگاه شهید چمران اهواز، Email: shokrkon_h@yahoo.com
[2] - دانشیار دانشگاه شهید چمران اهواز (نویسنده مسئول)، Email: khojasteh_r@scu.ac.ir
[3] - Golden Rule
[4] - fairness
[5] -Polk
[6] - equity theory
[7] -J Stacy Adamz
[8] - Adams
[9] - Sprecher and Schwartz
[10]- input
[11]-outcome
[12]-Goodman and Friedman
[13]- Rogelberg
[14]- Person
[15]- Other
[16]- hourly paid
[17]- Adams and Rosenbaum
[18]- Arrowood
[19]- Pritchard, Jorgenson, and Dunnette
[20]- Evan and Simmons
[21] -Anderson and Shelly
[23]- Lawler
[24]- Wiener
[25]- Adams and Jacobsen
[26]- Wood
[27]- Moore
[28]-Lawler, & O'Gara
[29] - Walster, Berscheid, and Walster
[30] - Homans
[36] - Walster - Berscheid and Walster
[37]- harm – doer – victim
[38] - Hattield and Sprecher
[39] - collegial relationshi
[40] - Buunk , Doorj , Jans and Hopstaken
[41] -bunk and Prins
10- Messman , canary and House
[42] -Cate , loyd and Long
[43]- Davidson
[45] - family life cycle
[46] -Shafer and kite
[47] -Eagly
[48] - fincham and linfield.
[49] -Dunne
[51] - shechory and ziv
[52] -wilke , ferree and Ratcliff
[53] - Aide and falbo
[54] - Canary & Stafford
[55] -traupmann
[56] - Blumstein and schweartz
[57] - matching hypothesis
[58] - Dion
[59] - Hatfield , utne and traupmann
[60] - mets and kayach and behlavos
[61] - Dejmarais , learner
[62] - Cate ,Loyd , Henton and Larson
[63] - Scheer, Kumar, and Steenkamp
[64] - Chen
[71] .taking-perspective