نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری علوم سیاسی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
2 استادیار گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علوم اسلامی شهید محلاتی، قم، ایران
چکیده
رنه دکارت (۱۵۹۶-۱۶۵۰) فیلسوف فرانسوی عصر روشنگری از منظر بسیاری از صاحب نظران به عنوان مهمترین پایهگذار فلسفه جدید شناخته میشود او نخستین فیلسوف بزرگ پس از سدههای میانه است که به مکتب خردگرایی تعلق داشته و تاکید دارد که صرفاً نمیتوان به آنچه حواس انسان ارائه میدهد اطمینان داشت، بلکه تنها بر اساس عقل است که میتوان به شناخت یقین آور دست یافت. این مقاله پژوهشی تحلیلی در مورد جایگاه اندیشه دکارت در نظام فکری هانس. جی مورگنتا نظریه پرداز برجسته واقع گرایی کلاسیک سده بیستم است که هدف از آن نشان دادن تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم اندیشه دکارت بر روششناسی مورگنتا در ارائه نظریه خود می باشد. واقع گرایی مورگنتا نوعی تلاش در راستای ارائه الگویی علمی از تحولات سیاسی در سطح رفتار سیاسی انسان است که در آن تاکید بر این است که در بررسی سیاست خارجی باید در چارچوب طرح و زمینهای عقلانی با واقعیات سیاسی برخورد شود. در این مقاله میکوشیم برخی از این تاثیر پذیریها را مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم.
کلیدواژهها