منطق فازی به مثابه ابزاری نوین در تجزیه و تحلیل پدیده های سیاسی و اجتماعی مفهوم و رهیافتی است که بهتازگی وارد علوم سیاسی شده است. این رهیافت به همراه خود مفاهیم جدید دیگری از قبیل عدم قطعیت، نسبیتپذیری، ...
بیشتر
منطق فازی به مثابه ابزاری نوین در تجزیه و تحلیل پدیده های سیاسی و اجتماعی مفهوم و رهیافتی است که بهتازگی وارد علوم سیاسی شده است. این رهیافت به همراه خود مفاهیم جدید دیگری از قبیل عدم قطعیت، نسبیتپذیری، درجة صدق، امکانپذیری(دربرابر محتملبودن) و... را نیز وارد این علوم کرده است. این مقاله که با روش توصیفی تحلیلی به رشته تحریر در آمده است ضمن تبیین مفهومی و چیستی منطق فازی در علم سیاست تلاش دارد تا چرایی و چگونگی کاربست مراحل و مهارت های لازم برای انجام چنین تحلیلی را در حوزه علم سیاست با تحلیلگران پدیده های سیاسی و اجتماعی در میان بگذارد. یافته ها و نتایج بیانگر آنستکه منطق تحولات اجتماعی و سیاسی، تکخطی نیست و همیشه متغیرهای مختلفی در رویدادها نقش دارند و از آنجائیکه پدیده های سیاسی اجتماعی امور ارادی انسانی اند و عدم قطعیّت و دخیل بودن متغیّرهای فراوان در این گونه امور و پدیده ها نقش دارند؛ منطق فازی با وجود شاخصه هایی چون عدم قطعیت، نسبیت و کثرت متغیرها بنیان نظری مناسبی برای تحلیل پدیده های سیاسی و اجتماعی است که می تواند از یک سو این امور و فرایندها را به لحاظ زیربنایی تبیین کند و از سوی دیگر، چهارچوبی منطقی برای دستیابی به نتایج صحیح در تجزیه و تحلیل های سیاسی فراهم آورد.
اندیشمندان علوم سیاسی و اجتماعی غربی چندین سده است که با روشهای اثباتی، فرااثباتی، انتقادی، تفهمی، تفسیری و هرمنوتیکی، تحلیل گفتمان و ... در حوزه علوم انسانی سکولار، اندیشهها و نظریههای سیاسی اجتماعی ...
بیشتر
اندیشمندان علوم سیاسی و اجتماعی غربی چندین سده است که با روشهای اثباتی، فرااثباتی، انتقادی، تفهمی، تفسیری و هرمنوتیکی، تحلیل گفتمان و ... در حوزه علوم انسانی سکولار، اندیشهها و نظریههای سیاسی اجتماعی تولید میکنند؛ در صورتی که در جهان اسلام و ایران، فقها با بهره گیری از روش اجتهادی که دارای بیش از هزار سال سابقه دیرینه در متن حوزه است، توانستهاند یکی از مطمئنترین روشهای بومی تجربه شده در تولید اندیشه در حوزه علوم انسانی اسلامی را خلق و معرفی نمایند. با این حال و به رغم ارزشهای بی بدیل روش اجتهادی رایج و مرسوم در کشف و استنباط مسائل فقهی و خلق نظریه در علوم انسانی اسلامی، دغدغه و مسأله اصلی این نوشتار توصیفی- تحلیلی این است که با توجه به تحولات و حوادث واقعه جدید آیا روش اجتهادی رایج و مرسوم «اجتهاد مصطلح» کارایی و پویایی خود را حفظ نموده است؟ و دیگر اینکه روش شناسی اجتهادی مد نظر امام خمینی(ره) در مقایسه با روش «اجتهاد مصطلح و مرسوم» فقهای قبلی از چه امتیازات و ویژگیهای برخوردار است؟ و نیز چگونه میتوان فرآیند روش و شیوه اجتهادی امام را در مورد تولید اندیشه فقهی- سیاسی در حوزه علوم انسانی اسلامی، عملیاتی و با مصادیق عینی و تجربی نشان داد؟ نتایج و یافتهها بیانگر آنست که امام خمینی(ره) ضمن تأکید بر اینکه اصل اجتهاد به عنوان یک روش در خلق نظریه و عمل در حوزه علوم انسانی اسلامی که باید به بهترین وجه در حوزهها توسط فقیهان و دانشمندان دینی پی گرفته شود، بر این نکته تأکید داشتند که اجتهاد مصطلح و سنتی در حوزهها کافی نبوده و در این زمان و یا زمانهای دیگر نخواهد توانست جوابگوی نیازهای متنوع و پیچیدۀ جوامع بشری باشد لذا یکی از نوآوریهای روشی امام خمینی در عرصه فقاهت، گشودن افقهای جدید در زمینه استنباط، با طرح مسأله نقش زمان و مکان در روش شناسی اجتهادی است. بااینکه در آثار فقهای بزرگ شیعه در گذشته نیز اشارههایی به این مسأله شده است؛ اما طرح روشن و دقیق و عملیاتی کردن آن در صحنه اجتماع از ابتکارات و نوآوریهای امام خمینی بود چنانکه بازخوانی و بازشناسی تاریخ اجتهاد خود گویای این مسأله است.